اثری


برابر پارسی: نشانی، ردی

لغت نامه دهخدا

اثری. [ اَ ث َ ری ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به اثر. ( منتهی الارب ). منسوب است به اثر که بمعنی حدیث و طلب آن و تبعیت از آن میباشد. ( سمعانی ). محدّث. اخباری : حسین اثری بن عبدالملک. عبدالکریم اثری بن منصور.

اثری. [ اَ را ] ( ع اِ ) نامی از نامهای مردان.

اثری. [ اَ را] ( ع ص ) مرد بسیارمال. مقابل ثَروی ، زن بسیارمال.

اثری. [ اُ را ] ( ع اِمص ) اسم مصدر از اُثرَة.

فرهنگ فارسی

مرد بسیار مال

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَثَرِی: در پی من
معنی قَاهِرُ: غالب و تأثیر گذار(قهر نوعی از غلبه را گویند ، و آن این است که چیزی بر چیز دیگری چنان جلوه و ظهور کند که آنرا مجبور به قبول اثری از آثار خود نماید ، اثری که یا بالطبع و یا به عنایت و فرض مخالف با اثر مقهور باشد ، مانند ظهور آب بر آتش که آنرا خاموش میس...
معنی قَاهِرُونَ: غلبه کنندگان تأثیر گذار(قهر نوعی از غلبه را گویند ، و آن این است که چیزی بر چیز دیگری چنان جلوه و ظهور کند که آنرا مجبور به قبول اثری از آثار خود نماید ، اثری که یا بالطبع و یا به عنایت و فرض مخالف با اثر مقهور باشد ، مانند ظهور آب بر آتش که آنرا خام...
معنی قَهَّارِ: بسیارغالب و تأثیر گذار(قهر نوعی از غلبه را گویند ، و آن این است که چیزی بر چیز دیگری چنان جلوه و ظهور کند که آنرا مجبور به قبول اثری از آثار خود نماید ، اثری که یا بالطبع و یا به عنایت و فرض مخالف با اثر مقهور باشد ، مانند ظهور آب بر آتش که آنرا خامو...
معنی دَابِرَ: متعلقات هر چیز است که بعد از آن چیز بیاید و به آن بپیوندد ( قطع دابر کنایه از نابود کردن و منقرض ساختن چیزی است بطوری که بعد از آن اثری که متفرع بر آن و مربوط به آن باشد باقی نماند . )
معنی قَرْحٌ: جراحت - اثری است که از جراحت و آسیب وارده بر بدن به خاطر برخورد با برّندهای از خارج باقی میماند
معنی یَقْطَعَ: که قطع کند ( قطع دابر کنایه از نابود کردن و منقرض ساختن چیزی است بطوری که بعد از آن اثری که متفرع بر آن و مربوط به آن باشد باقی نماند . )
معنی مُصَیْطِرٍ: غالب - دارای سیطره (اصل کلمه مصیطر از سیطره - با سین - است ، چیزی که هست گاهی سین آن را به صاد قلب میکنند و سیطره به معنای غلبه و قهر است وقهر نوعی از غلبه را گویند که چیزی بر چیز دیگری چنان جلوه و ظهور کند که آنرا مجبور به قبول اثری از آثار خود نمای...
معنی مُصَیْطِرُونَ: غالبان - آنان که دارای سیطره اند(اصل کلمه مصیطر از سیطره - با سین - است ، چیزی که هست گاهی سین آن را به صاد قلب میکنند و سیطره به معنای غلبه و قهر است وقهر نوعی از غلبه را گویند که چیزی بر چیز دیگری چنان جلوه و ظهور کند که آنرا مجبور به قبول اثری از ...
معنی مُّخَلَّدُونَ: جاودانی شده ها (کلمه مخلدون اسم مفعول از باب تفعیل از ماده خلود است ، که به معنای دوام است ، یعنی پسرانی بهشتی به آنان خدمت میکنند که تا ابد به همان قیافه پسری و جوانی باقیند ، و گذشت زمان اثری در آنان نمیگذارد . بعضی از مفسرین گفتهاند : مخلدون از ما...
معنی غَمَرَاتِ: شدائدی که از هر طرف انسان را احاطه کرده و از هر طرف راه نجات از آن مسدود باشد (لفظ غمر در اصل لغت به معنای پوشانیدن و پنهان کردن چیزی است به طوری که هیچ اثری از آن آشکار نماند ، و لذا آب بسیار زیادی را که ته آن پیدا نیست و همچنین جهالت دائمی و نیز گر...
معنی غَمْرَةٍ: غفلت شدید و یا جهل شدیدی که صاحبش را فرا گرفته باشد (لفظ غمر در اصل لغت به معنای پوشانیدن و پنهان کردن چیزی است به طوری که هیچ اثری از آن آشکار نماند ، و لذا آب بسیار زیادی را که ته آن پیدا نیست و همچنین جهالت دائمی و نیز گرفتاری و شدتی را که احاطه ب...
معنی غَمْرَتِهِمْ: غفلت شدیدشان - بی خبری کاملشان (لفظ غمر در اصل لغت به معنای پوشانیدن و پنهان کردن چیزی است به طوری که هیچ اثری از آن آشکار نماند ، و لذا آب بسیار زیادی را که ته آن پیدا نیست و همچنین جهالت دائمی و نیز گرفتاری و شدتی را که احاطه به انسان داشته و از هر...
معنی وِلْدَانٌ: فرزندان - نوجوانان (جمع وَلد. در عبارت "یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ " طواف کردن نوجوانان بهشتی بر پیرامون مقربین کنایه است از حسن خدمتگزاری آنان. صفت مخلدون (جاودانی شده ها)برای ولدان به این معنی است که آن نوجوانان تا ابد به همان قیافه...
ریشه کلمه:
اثر (۲۱ بار)
ی (۱۰۴۴ بار)

پیشنهاد کاربران

اَثری ؛ منسوب به اَثر. اخباری. محدث. راوی. ( منتهی الارب ) .
آثْری ( اوستایی ) 1ـ در آتش خشم سوختن. عصبانی ـ آتشی شدن. 2ـ درد، رنج، گزند، بلا، مصیبت. 3ـ گوشمالی دادن، تنبیه ـ مجازات کردن.

بپرس