اثربخش

/~asarbaxS/

مترادف اثربخش: اثردار، کارگر، کاری، موثر، مفید

متضاد اثربخش: بی اثر

فرهنگ فارسی

( اسم صفت ) موئ ثر کارگر اثر و نشان بجا گذارنده .

فرهنگستان زبان و ادب

{effective} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] سامانه ای که دارای اثربخشی است

پیشنهاد کاربران

کارا، کارساز، کارآمد، پرمایه، دارای بازتاب
کارآمد، موثر، مفید
معنی عظمت بزرگی
اثر واژه ای عربی است و پارسی جایگزین این دو واژه اینهاست:
شِویناک، شِوینار ( شوین= اثر؛ کردی + پسوند یاتاکی ( = فاعلی ) «اک، ار» )

بپرس