اثراب

لغت نامه دهخدا

اثراب. [ اِ ] ( ع مص ) ثَرب. تثریب. سرزنش کردن. نکوهیدن بر گناه. || پیه ناک گردیدن : اثرب الکبش ؛ پیه ناک گردید قچقار. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس