اثر گرفتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) تائ ثیر پذیرفتن .

پیشنهاد کاربران

اثر گرفتن ؛ تأثیر پذیرفتن :
از موی تو ربوده نشان ملک و غالیه
وز روی تو گرفته اثر ماه و آفتاب
بنموده در ولی و عدو خلقش آن اثر
کاندر قصب نموده گهر ماه و آفتاب.
انوری.
اثر گرفته یعنی تاثیر گرفته، مشتق گرفته، تحت تاثیر قرار گرفته
اثر گذار یعنی تاثیر گذار ، باعث شونده
تاثیر پذیرفتن ، اثرپذیرفتن، تاثیرگرفتن

بپرس