فرهنگ فارسی
مترادف ها
ضبط کردن، کشیدن، دنبال کردن، رسم کردن، پی بردن به، ترسیم کردن، ردیابی کردن، اثر گذاشتن، پی کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
اثر گذاشتن ؛ نشانه نهادن. علامت گذاشتن :
ز آب تیغ اثر در گلوی ما بگذار
ازین شراب نمی در سبوی ما بگذار.
صائب.
ز آب تیغ اثر در گلوی ما بگذار
ازین شراب نمی در سبوی ما بگذار.
صائب.
دوست گرامی Mr. A
Affect درسته نه Effect
درست بیاموزیم و درست آموزش دهیم.
Affect درسته نه Effect
درست بیاموزیم و درست آموزش دهیم.
کار ساز