اثار ادبی


معنی انگلیسی:
literary works, literature

مترادف ها

letter (اسم)
حرف، خط، ادبیات، نامه، مراسله، نویسه، موجر، دانش، کاغذ، عریضه، مرسوله، حرف الفباء، حرف چاپی، اثار ادبی، اجازه دهنده

پیشنهاد کاربران

آثار ادبی: ادبیات مکتوب.
( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر
opuses or opera
the entire corpus of Shakespeare’s works
a corpus of

بپرس