اثاثه
/~asAse/
مترادف اثاثه: اثاثیه، اسباب، رخت، کالا، لوازم، متاع
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
اثاثه. [ اَ ث َ ] ( ع اِ ) واحد اثاث. ( منتهی الارب ).
اثاثه. [ اُ/اَ ث َ ] ( اِخ ) نامی از نامهای عرب از آن جمله نام پدر مسطح صحابی. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
بانبوه شدن موی و نبات و شاخ و برگ
فرهنگ عمید
مترادف ها
لوازم، کمک، کار، یاری، سابقه، وظیفه، خدمت، بنگاه، تشریفات، عبادت، استخدام، اثاثه، سرویس، نوکری، زاوری، درخت سنجد، یک دست ظروف، نظام وظیفه
سامان، اسباب، مبل، وسایل، اثاثه، اثای خانه، پایه مبل و صندلی
اثاثه
اثاثه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ابزار و برگ وساز
برگ و ساز
برگ و ساز
جل و پلاس