اتورپاتکان

دانشنامه آزاد فارسی

آتورپاتکان. آتورْپاتْکان
ناحیه ای قدیم. هنگام فروپاشی امپراتوری هخامنشی، آذربایجان در فرمانروایی شخصی با نام آتورپات یا آتروپاتس قرار داشت و او استقلال آذربایجان را در ۳۲۸پ م اعلام کرد و از ورود سپاهیان اسکندر مقدونی به سرزمین مزبور جلوگیری کرد و بدین سان آن سرزمین به نام او شناخته شد و آتورپاتکان نام گرفت. همین نام بعدها به صورت های آذرپایگان و آذرآبادگان و سرانجام به شکل معرب کنونی؛ آذربایجان، مرسوم شد. نیز ← آتروپاتس

پیشنهاد کاربران

ببخشید با چه منطقی کتاب اساطیری و داستانی شاهنامه رو مبنای تاریخ قرار میدهید؟؟؟
شاهنامه یک اثر داستانی هست. . . اگر بنا باشد متن این کتاب به عنوان تاریخ استفاده بشه که واویلاست. با این حساب باید دنبال سیمرغ افسانه ای باشیم و هر آن نگران شورش دیوهای پنهان در کوه های دماوند باشیم
دوستان فامیلی من آذرپناه هست و طبق تحقیقاتی که کردم این اطلاعات دستم اومده که یه چیزی مربوط به ساتراپ اتورپاتکان بوده. کسی اطلاع داره از تاریخچه این فامیلی؟
اتورپاتکان کلمه ای تورکی بوده که از سه جز اتور - پات - کان تشکیل یافته اتور همان اوت تورکی است که از فعل اوتاماق به معنی اتش زدن گرفته شده ریشه ان اوت بوده که با ه اسم ساز تورکی اوتش ویا همان اتش می شود
...
[مشاهده متن کامل]
پات یا همان پرتو از فعل پارتاماق به معنی منفجر شدن گرفته شده که ریشه ان پارت بوده که با و اسم ساز تورکی پرتو می شود کان و دیگر واریانتهای ان مانند گان - قان - غان - جان به مفهوم محل در تورکی است و در کل معنی مکان پرتو های اتش را می دهد که با توجه به اتشهای طبیعی در ازربایجان این معنی بیشتر مورد تایید است

این ناحیه در خط پهلوی �آتورپاتَکان� ضبط شده است ، اما آتورپاتکان نماینده تلفظ این کلمه در سرتاسر عهد ساسانیان و تغییراتی که در طی چندین قرن در زبان مردم و در حروف صامت و مصوت آن روی داده است نیست و املای پهلوی، شکل کهن آن را حفظ کرده است. مثلاً در کتاب �جنگهای ایران� تألیف ( پروکوپیوس ) مورخ بیزانسی قرن ۶م نام این ناحیه دوبار به شکل �آدَربایْگانُن� آمده است که تلفظ �آذربایگان� یعنی تلفظ واقعی مردم آن را منعکس می سازد.
...
[مشاهده متن کامل]


در آخر قرن ۴م فاوستوس بیزانسی، مورخ ارمنی یک بار این نام را به صورت �آترپاتکان� و ۷ بار به شکل �آترپایکان� به کار برده است. آندره آس، ایران شناس آلمانی حدس می زند که تلفظ واقعی این کلمه در قرن ۳م �آذُرباذَگان� بوده است یعنی صامت بیواک ( مهموس ) انسدادی �ت� به صامت واکدار ( مجهور ) و سایشی �ذ� بدل شده است. صامت �ذ� در کلمات فارسی قدیم پس از مصوت، به �ی� بدل گردیده و به همین جهت �آدرباذگان� نیز به �آذربایگان� تبدیل شده است. در قرن ۳ق/۹م هنوز به پیروی از اواخر ساسانیان �آذرباذگان� گفته می شد. فردوسی در شاهنامه به جهت رعایت وزن شعر �آذر آبادگان� گفته است که بیانگر تلفظ واقعی مردم نبوده است. آذربایگان که تلفظ مردم آن عصر بوده، در زبان عربی به اَذْرَبیجان و آذربیجان بدل شده که در پارسی امروزی �آذربایجان� شده است.

دکتر حسین نوین رنگرز
عضو هیات علمی دانشگاه و محقق اردبیلی

منطقه آذربایجان بخشی از سرزمین ماد بزرگ بود. این سرزمین از زمان یورش اسکندر مقدونی به نام آتورپاتگان معروف شده است.

...
[مشاهده متن کامل]

البته نام این منطقه در کتاب بن دهش ( خلاصه اوستا ) ایـران ویچ ذکر گردیده است. در آن کتاب می خوانیم:
�ایـران ویچ ناحیت آذربایجان است. ایـران ویچ ( آذربایجان ) بهترین سرزمین آفریده شده است. زرتشت چون دین آورد، نخست در ایـران ویچ ( آذربایجان ) فراز یشت، پرشیتوت و مدیوما ( مدیا – ماد ) از او پذیرفتند ایرانویچ یعنی آذربایجان�
علاوه بر ایـران ویچ که برای آذربایجان اطلاق یافته، نام بامسمای آذرگشسب نیز به آذربایجان عنوان شده است که بنا به خبر شاهنامه، دو آتشکده ی مقدس به نام آذرگشسب بود که یکی در باکو و دیگری در شیزمراغه ( تخت سلیمان ) واقع است.
آتشکده آذرگشسب باکو، هم چنان پابرجاست و ظاهراً آن را بازسازی کرده اند. آتشکده بزرگ و معروف دیگر در تخت سلیمان مراغه قرار دارد به نام � آذرگشسب�. گیرشمن درباره آن می نویسد:
شیز مرکز دینی ماد آذربایگان ( تخت سلیمان امروز ) معبد شمال ایـران بود در این معبد جامعه ای بسیار قدیم از مغان می زیستند. 3

پرفسور گیریشمن در کتاب ایران از آغاز تا ساسانیان نقشه کشورهای شاهنشاهی اشکانیان و ساسانیان و هخامنشیان را به چاپ رسانده است و از آذربایجان به نام سرزمین آریایی ماد بزرگ نام برده است .
در شاهنامه فردوسی هم آمده که در دوران کیانیان، آذربایجان را به نام آتشکده بزرگ و مقدس � آذرگشسب� می خواندند. بر پایه سخن فردوسی، کی خسرو پیش از نشستن بر تخت شاهی، همراه با پدربزرگ خود کی کاوس به سوی خاک آذرگشسب ( آذربایجان ) روان می شود تا در محراب، آغاز سلطنت خود را متبرک و از خداوند در اداره امور کشور یاری طلب نماید:
چنین گفت خسروبه کاوس شـاه که جزکردگارازکه جوییم راه
بدوگفت: ماهم چنین با دواسب بتازیم تا خاک آذرگشسب
سروتن بشوییم با پا ودست چنان چون بود مرد یزدان پرست
به زاری، آیا کردگار جهان به زمزم کنیم آفرین جهان
بباشیم در پیش یزدان به پای مگر پاک یزدان بود رهنمای
آرتو کریستن سن نیز در تایید زیارتگاه بودن آن آتشکده چنین می نویسد:
� آتشکده آذرگشسب یا آتش سلطنتی در گنجگ ( شیز ) واقع درآذربایجان بود که اکنون به خرابه های تخت سلیمان معروف است و پادشاهان ساسانی هم ( مانند کی کاووس و کی خسرو به روایت فردوسی ) در ایام سختی به زیارت این معبد می شتافتند. و زر مال و ملک و غلام برای آن جا نذرمی کردن

بپرس