اتمیسم منطقی

دانشنامه عمومی

اتمیسم منطقی ( به انگلیسی:Logical atomism ) یک دیدگاه فلسفی است که در اوایل قرن بیستم با توسعه فلسفه تحلیلی شکل گرفت. حمایت کننده اصلی آن برتراند راسل فیلسوف بریتانیایی بود. همچنین محققان عموماً بر این باورند که آثار اولیه شاگرد و همکار اتریشی الاصل او، لودویگ ویتگنشتاین، از نسخه ای از اتمیسم منطقی دفاع می کنند. برخی از فیلسوفان در حلقه وین نیز تحت تأثیر اتمیسم منطقی قرار گرفتند ( به ویژه رودولف کارناپ، که عمیقاً با برخی از اهداف فلسفی آن، به ویژه در آثار قبلی خود، همدل بود ) . [ ۱] گوستاو برگمان ( Gustav Bergmann ) همچنین شکلی از اتمیسم منطقی را توسعه داد که بر زبان پدیدارگرایانه ایدئال تمرکز داشت، به ویژه در بحث های خود در مورد کار J. O. Urmson در تحلیل فلسفی. [ ۲]
نام این نوع نظریه در مارس ۱۹۱۱ توسط راسل در اثری به زبان فرانسوی با عنوان Le Réalisme analytique ( که در ترجمه به عنوان «رئالیسم تحلیلی» در جلد ۶ مجموعه مقالات برتراند راسل منتشر شده ) ابداع شد. [ ۳] راسل در حال توسعه و پاسخ به آن چیزی بود که او آن را «کلی گرایی منطقی» می نامید - یعنی این باور که جهان به گونه ای عمل می کند که هیچ بخشی را نمی توان بدون شناخت اول از «کلیت» شناخت. [ ۴] این باور مربوط به یگانه گرایی است و با ایده آلیسم مطلق که در آن زمان در بریتانیا حاکم بود، مرتبط است. انتقاد از یگانه گرایی در آثار راسل و همکارش جی. ای. مور می تواند به عنوان بسط انتقادی آنها از ایدئالیسم مطلق که در آثار F. H. Bradley و J. M. E. McTaggart نیز وجود داشته تفسیر شود. [ ۴] بنابراین اتمیسم منطقی را می توان به عنوان جایگزین توسعه یافته ای برای کل گرایی منطقی یا «منطق یگانه گرا» ایده آلیست های مطلق درک کرد.
این نظریه معتقد است که جهان متشکل از «حقایق[ EN ۱] » ( یا «اتم ها» ) منطقی نهایی است که نمی توان آنها را بیش از این تجزیه کرد و هر کدام را می توان مستقل از واقعیت های دیگر فهمید. ویتگنشتاین که در اصل این موضع را در رساله منطقی - فلسفی خود مطرح کرد بود، در کتاب تحقیقات فلسفی آتی خود آنرا رد کرد.
↑ facts
عکس اتمیسم منطقی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

اَتُمیسم منطقی (logical atomism)
نظریه ای فلسفی که می کوشد اندیشه و گفتار را بر حسب مؤلفه های بخش ناپذیر۱، یا گزاره های بسیط۲ (اتمی) تجزیه و تحلیل کند. گزاره های بسیط در صورتی صادقند که مستقیماً با واقعیت های جزئی بسیط۳ مطابقت داشته باشند. یکی از دشواری های مرتبط با این نظریه آن است که چگونه گزاره های منفی (از قبیل «مینا سارا را دوست ندارد») می توانند با واقعیت های جزئی بسیط مطابقت داشته باشند. این نظریه با فیلسوفان قرن ۲۰ برتراند راسل۴ و لودویگ ویتگنشتاین۵ (البته در دورۀ نخست تأملات فلسفی اش) ارتباط دارد.

پیشنهاد کاربران

بپرس