اتمک

لغت نامه دهخدا

اتمک.[ اَ م َ ] ( ترکی ، اِ ) نان. ( مؤید ). || آب و نان. ( غیاث ). || نان پاره :
کو شه طغان جود که من بهر اتمکی
پیشش زبان بگفتن سن سن درآورم.
خاقانی.

اتمک. [ اَ م َ ] ( ع ن تف ) درازتر و پرگوشت تر:اتمَک من سَنام ؛ درازتر و پرگوشت تر از کوهان شتر.

فرهنگ فارسی

دراز تر و پر گوشت تر

پیشنهاد کاربران

اطو یا اوتو یک کلمه ترکی است از مصدر اوتمک، "، سوزاندن موهای ریزپرندگان ازجمله مرغ و. . . را اوتمک گویند. همچنین سوزاندن یاخواباندن پرزهای پارچه راهم اوتمک گفته اند. گویا "اوتو" را نخستین بار ما"تورکان" برای صاف کردن لباس ساخته ا یم.
...
[مشاهده متن کامل]

🔸اوتوهای قدیمی بازغال چوب داغ می شده اند، یعنی داخل اوتو زغال ریخته و به آن شکل داغ می کردند، همچنین طریقه نشستن اوتو روی پارچه و خود اوت "آتش" هم درساخت این کلمه نقش داشته.

بپرس