اتفاقا
/~ettefAqan/
برابر پارسی: ناگهانی، بناگاه، یکباره | ( اتفاقاً ) وانگهی، همگی، ناگهان، با هم
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
از قضا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بی سابقه، ناگهانی.
۳. برای تٲکید نفی آورده می شود: اتفاقاً، این طور نیست.
۴. همگی، تماماً.
مترادف ها
شاید، اتفاقا
ناگهان، غفلتا، یک بارهای، اتفاقا، سرزده، بطور غافلگیر
ضمنا، اتفاقا
شاید، اتفاقا، گویا، ممکن است، توان بود
شاید، اتفاقا، ممکن است، توان بود
اتفاقا، تصادفا، برحسب تصادف
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
از سر اتفاق
1 _ اتفاقا : برعکس :
مثال ، نه" اتفاقا" من نظره دیگه ای دارم : نه "برعکس نظره شما" من نظره دیگه ای دارم
2 _ اتفاقا : به همین صورت :
اره اتفاقا منم هم نظر با شما هستم :
بله "به همین صورت من هم" نظرم کاملا مثل شماست
... [مشاهده متن کامل]
3 _ اتفاقا : کاملا یا دقیقا :
ما اتفاقا شبیه هم فکر میکنیم :
ما کاملا/دقیقا شبیه هم فکر میکنیم
مثال ، نه" اتفاقا" من نظره دیگه ای دارم : نه "برعکس نظره شما" من نظره دیگه ای دارم
2 _ اتفاقا : به همین صورت :
اره اتفاقا منم هم نظر با شما هستم :
بله "به همین صورت من هم" نظرم کاملا مثل شماست
... [مشاهده متن کامل]
3 _ اتفاقا : کاملا یا دقیقا :
ما اتفاقا شبیه هم فکر میکنیم :
ما کاملا/دقیقا شبیه هم فکر میکنیم
احیاناً
این واژه عربی است و پارسی آن
�همچنین� است.
�همچنین� است.
از قضا
بناگاه. [ ب ِ ] ( ق مرکب ) بغتةً. ( آنندراج ) . بناگه. ناگهان. ناگاه. ( فرهنگ فارسی معین ) . بناگاهان :
جام تجلیش که بناگاه میدهند
می دان یقین که بر دل آگاه میدهند.
اسیر لاهیجی ( از آنندراج ) .
رجوع به ناگاه شود.
جام تجلیش که بناگاه میدهند
می دان یقین که بر دل آگاه میدهند.
اسیر لاهیجی ( از آنندراج ) .
رجوع به ناگاه شود.
ناگهان
اتفاقی
یک دفعه
ناگهان
یک دفعه
ناگهان
از سرِ بخت، از بختِ خوب یا از بخت بد ( بسته به زمینه ی سخن ) و نیز �الله بختکی� ( به شوند پرکاربرد بودن آن در زبان کوچه و بازار )
در کنار برابرهای خوب یاد شده در بالا که هر یک در زمینه ای دیگر کاربرد می یابند.
در کنار برابرهای خوب یاد شده در بالا که هر یک در زمینه ای دیگر کاربرد می یابند.
یکهو ، اتفاق پیش بینی نشده
یکباره، ناگهان
اتفاقی این اتفاق افتاده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)