اتصالی
/~ettesAli/
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
پیوسته، متصل شده، ربطی، هم چسب، اتصالی، بسط داده شده
پیشنهاد کاربران
اِتِّصالی: ١. پیوند، پیوندشدگی، پیوست، پیوست - شدگی، بەهمرسی، همرسانی، چسبیدگی ٢. [کهربا / الکتریسیته] برخورد ( کهربایی / الکتریک ) ؛ دچارِ راەشکنی / گذرگاەشکنی / چرخگاەشکنی