( آتش ناک ) آتش ناک. [ ت َ ] ( ص مرکب ) آتشین : با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما؟حافظ.- آتشناک کردن آتش زنه ؛بیرون کردن آتش از وی : اوری الزند؛ آتش ناک کرد آتش زنه را. ( زمخشری ).
( آتشناک ) دارای آتش، آتشین، سوزان: با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی / آه آتشناک و سوز سینهٴ شبگیر ما (حافظ: ۳۶ حاشیه ).
آتشینسوزناکسوزندهسوزانبدخویتندخویبد اخلاقعصبانیتند مزاج. . . از یک سو خودخواه و تیزخشم و آتشناک و از دگر سو تودار. . . سفرنامه شاردن+ عکس و لینک