( آتش بار ) آتش بار. [ ت َ ] ( نف مرکب ) آنکه آتش فروریزد : هیزم خشک و برق آتش بار مرد خفته ست و دشمن بیدار.
اوحدی.
|| ( اِ مرکب ) باتری. دسته ای از توپها.
فرهنگ فارسی
( آتشبار ) ( اسم ) ۱- ریزندهی آتش ( شخص یا شئ ) ۲ - چخماق . ۳ - تفنگ . ۴ - توپ . ۵ - یک واحد از توپخانه شامل چهار گروهان.چیزی که آتش از آن ببارد، آنکه یا آنچه آتش فروریزد، درارتش:یک واحدازقسمت توپخانه شامل چهارگروهان ( آتش بار ) آتش فرو ریز
فرهنگ معین
( آتشبار ) ( ~. ) (اِفا. ) ۱ - ریزندة آتش (شخص یا شی ء ). ۲ - چخماق . ۳ - تفنگ ، توپ . ۴ - یک واحد از توپخانه شامل چهار گروهان .
فرهنگ عمید
( آتشبار ) ۱. (نظامی ) توپ. ۲. (نظامی ) یک واحد از قسمت توپخانه شامل چهار گروهان. ۳. (صفت ) هرچیز توٲم با درخششِ ناشی از عصبانیت: نگاه آتشبار. ۴. (صفت ) بسیارگرم.
فرهنگستان زبان و ادب
آتشبار {battery} [علوم نظامی] یگانی راهکنشی و اجرایی در واحدهای توپخانه که در یگان های پیاده و سایر رسته های نظامی معادل گروهان است
مترادف ها
battery(اسم)
باتری، باطری، ضرب و جرح، اتشبار، صدای طبل، حمله با توپخانه، انباره
spitfire(اسم)
اتشبار، چیزی که اتش پرتاب می کند، ادم لجوج و کینه توز
fiery(صفت)
مهیج، اتشبار، اتشین، اتشی مزاج
فارسی به عربی
ناری
پیشنهاد کاربران
کنایه از: اونیکه دعوای اول رو شروع کرده همون آتیش بیار