همه کسی صنما [ مر ] ترا پرستد و ما
از آتش دل آتش پرست شاماریم.
منطقی ( از فرهنگ اسدی ، خطی ).
بیک هفته بر پیش یزدان بدندمپندار کآتش پرستان بدند
که آتش بدانگاه محراب بود
پرستنده را دیده پرآب بود.
فردوسی.
( آنگاه که کیکاوس و کیخسرو برای دعا به آتشکده آذرگشنسب رفته بودند ) .بهر برزنی بر دبستان بدی
همان جای آتش پرستان بدی.
فردوسی.
بکردار نیکان ستایش کنیم چو آتش پرستان نیایش کنیم.
فردوسی.
یکی دین دهقان آتش پرست که بی باژ بَرْسَم نگیرد بدست.
فردوسی.
بدو داد مهتر بفرمان اوی برآیین آتش پرستان اوی.
فردوسی.
هنوزم هندوان آتش پرستندهنوزم چشم چون ترکان مستند.
نظامی.
و سعدی آتش پرست را با بت پرست خلط فرموده و گفته است :مغی در بروی از جهان بسته بود
بتی را بخدمت میان بسته بود...
که سرگشته دون آتش پرست
هنوزش سر از خمر بتخانه مست.
و مرادف آن آذرپرست است ، و شعرا گبر، مغ، موغ و مجوسی را نیز به معنی آتش پرست استعمال کرده اند. || بمعنی سادن و پرستار آتش نیز آمده است :
چنان دید در خواب کآتش پرست
سه آتش فروزان ببردی بدست.
فردوسی.