آتش پای : بیقرار و نیز کنایه از جلد و تند و چست و چابک .
( ( آب از روی برد و عقل از رای
تو سوی نان هنوز آتش پای ) ) ( حدیقه ۴۰۶ )
( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر محمد شفیع صفاری )
( ( آب از روی برد و عقل از رای
تو سوی نان هنوز آتش پای ) ) ( حدیقه ۴۰۶ )
( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر محمد شفیع صفاری )
آتش پای : بی قرار و نیز کنایه از جلب و تند و چسب و چاقو.
( ( آب از روی بردهای قبل از راه تو سوی نان هنوز آتشپای ) ) ( )
( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر محمد شفیع صفاری )
( ( آب از روی بردهای قبل از راه تو سوی نان هنوز آتشپای ) ) ( )
( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر محمد شفیع صفاری )