اتش فروز

لغت نامه دهخدا

( آتش فروز ) آتش فروز. [ ت َ ف ُ ] ( نف مرکب ) آتش افروز :
پس آنگاه فرمود پرمایه شاه
که بر چوب ریزند نفت سیاه
بیامد دوصد مرد آتش فروز
دمیدند و گفتی شب آمد بروز.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

( آتش فروز ) ( اسم ) ۱- کسی که آتش را روشن کند. ۲ - کسی که در جشنها (مخصوصا جشن آخر سال و نوروز ) خود را آرایش کند و آتش روشن سازد و شعل. آنرا در دهان خود فرو برد و بیرون آرد و بدین وسیله از مردم پول گیرد . ۳ - فتنه انگیز . ۴ - هر ماد. قابل اشتغال که از آن آتش روشن کنند آتشگیره آتش افروز .
آتش افروز

فرهنگ عمید

( آتش فروز ) = آتش افروز: بیامد دوصد مرد آتش فروز / دمیدند، گفتی شب آمد به روز (فردوسی: ۲/۲۳۴ ).

پیشنهاد کاربران

آتشدان، آتشزنه، آتش گردان، به معنی فردی که آتش رادرست می کند نیز هست

بپرس