اتش طبع
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
آتش طبع:کنایه از نیروی شهوت
( ( آتش طبع تو چو کافور خورد
مشک ترا طبع چو کافور کرد ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 322 . )
( ( آتش طبع تو چو کافور خورد
مشک ترا طبع چو کافور کرد ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 322 . )