آتش افسرده دامن ؛ آتش یخ بسته. سردشده :
آب حیات آتش افسرده دامن است
مجنون عبث بدامن صحرا نمی رود.
صائب ( از آنندراج ) .
آب حیات آتش افسرده دامن است
مجنون عبث بدامن صحرا نمی رود.
صائب ( از آنندراج ) .
آتش خاموش شده
آتش سرد:کنایه از بر افروختگی رخسار بر اثر شرم .
( ( دیده و رخسار ترا اشک و شرم
آتش سرد او دهد و آب گرم ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 158 . )
( ( دیده و رخسار ترا اشک و شرم
آتش سرد او دهد و آب گرم ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 158 . )