( آتش زبان ) آتش زبان. [ ت َ زَ ] ( ص مرکب ) تیز و تند زبان : سعدی آتش زبانم وز غمت سوزان چو شمع با همه آتش زبانی در تو گیراییم نیست.
سعدی.
فرهنگ فارسی
( آتش زبان ) تیز و تند زبان
فرهنگ عمید
( آتش زبان ) تیززبان، کسی که تند سخن بگوید: سعدی آتش زبانم در غمت سوزان چو شمع / با همه آتش زبانی در تو گیراییم نیست (سعدی۲: ۳۶۹ ).
پیشنهاد کاربران
شعله زبان ؛ آنکه با زبان خود آتش افروزد. آنکه بیان آتشین داشته باشد : فیض شمعی که شد افسرده به محفل نرسد مردن شعله زبانان سخن خاموشی است. میرزا رضی دانش ( از آنندراج ) .