آتش در چیزی گرفتن . آن را مشتعل ساختن :
ز دلهای شوریده پیرامنش
گرفت آتش شمع در دامنش.
سعدی ( بوستان ) .
آتش روی تو زین گونه که در خلق گرفت
عجب از سوختگی نیست که خامی عجبست.
سعدی.
... [مشاهده متن کامل]
صراحی میکشم پنهان و مردم دفتر انگارند
عجب گر آتش این زرق در دفتر نمیگیرد.
حافظ.
چراغ دیده محمود آنکه دشمن را
ز برق تیغ وی آتش به دودمان گیرد.
حافظ.
ز دلهای شوریده پیرامنش
گرفت آتش شمع در دامنش.
سعدی ( بوستان ) .
آتش روی تو زین گونه که در خلق گرفت
عجب از سوختگی نیست که خامی عجبست.
سعدی.
... [مشاهده متن کامل]
صراحی میکشم پنهان و مردم دفتر انگارند
عجب گر آتش این زرق در دفتر نمیگیرد.
حافظ.
چراغ دیده محمود آنکه دشمن را
ز برق تیغ وی آتش به دودمان گیرد.
حافظ.