اتش بهرام
فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
آتش بهرام. (یا: آذَرِ بَهرام) اصطلاحی است که زَردُشتیان ایران و پارسیان هندوستان (زردشتیان هندی) آتشکده های بزرگ رابه آنمی نامند؛ و به آتشکدۀ خاصی اشاره ندارد. دربرابر آتش بهرام، آتشکده های کوچک محلی یا خانوادگی است که بدان ها آذران، آذریان یا آدران گویند. ویژگی مهم آتش بهرام آن است که از ترکیب آتش اصناف و طبقات گوناگون جامعه افروخته می شود تا نشانگر اتحاد باشد. آتش بهرام را براساس روایات مذهبی پهلوی و مطالعات مردم نگاری می شناسیم و دربارۀ حضور آن در ایران پیش از اسلام هیچ اطلاعاتی نداریم. آتش بهرام را از آن روی بدین نام می خوانند که ایزد بهرام، با همکاری سروش، نگهبان همۀ آتش ها در جهان است. همۀ آتش های بزرگ مانند آذر گُشنَسب، فَرَنبغ و بُرزین مهر را از آتش بهرام می گرفتند.
wikijoo: آتش_بهرام
پیشنهاد کاربران
آذر یا آتشِ بَهرام ( وَهرام ) ؛ آتش مانع شکن؛ آتش مقدس؛ والاترین آتشکیش زرتشتی و در افسانه های ایرانی نگهبان همهٔ آتش های جهان به شمار می آید. در اساطیر ایرانی از سه آتشِ بهرام نام برده شده، که از آغاز آفرینش، در نبرد با اهریمن، به نگهبانی از آفریدگان و در نظم آوری فروزانند. در ایرانشهرِ ساسانی از آتشانِ بهرامْ مانندِ شعله های همیشه فروزان و یادگارانی از دورانی کهن تر نگهداری می شده. ترتیب تهیهٔ آتش برای آتش بهرام با دیگر آتش ها متفاوت است و با روش های خاصی صورت می گیرد که اساس آن بر تهیهٔ آتش از اجاق صنف های مختلف است تا همه باهم، پیوند همبستگی داشته باشند. آتش هایی از اجاق های خانه ها، سراها، کارگاه ها و طبیعت، به دست موبدان گردآوری، پاکیزه، و بازْ یکی می شوند. بُندَهِش، نوشتهٔ پهلوی روایتگرِ آفرینشِ آغازینِ هورمزد، از سرشتِ آتشِ بهرام می گوید:
... [مشاهده متن کامل]
«آن فرّه ای ( که ) بدیشان میهمان است، مانند تن مردمان است، که ( چون ) در شکم مادر فراز باشد روانی از مینو ( بدان ) برنشیند که آن تن را تا زنده است بی گمان برایاند؛ چون آن تن فرو میرد، تن به زمین آمیزد، روان باز به مینو شود. نیز باشد که هنگامی که هزار آتش مادی را بدان ( یک ) آتش کنند، و بدان نیرنگ، ( که ) آشکار است، زوهر ( بدو ) دهند و به دادگاه نشانند، آنگاه، مینویی از فرّهٔ آتشان بر او نشیند. بمانند آن ( سه آذر ) نیز که بر آتش مادی میهمان شدند، ( این ) دیگران نیز آتش بهرام اند. »
از دید ایرانشناسان، اسطوره آتشِ بهرام پیوندهای عمیقی با افسانه های پیشازرتشتی دارد و به مرور، با گسترش مزدیسنا، در لباس آیین نگهداری از آتشِ مقدسِ همیشه فروزان فراگیر شده، و به شکل نمادی زنده از پیروزمندی و دوام درآمده. در کاربرد روزمره، آتش بهرام گاهی به آتشکده های بزرگی که با آذر بهرام روشن شده اند گفته شده، و آدریان یا آگیاری، به آتشکده های کوچک.
آذَر یا آدَر، از آدور ( ādur ) ، همان آتش یا آتَخش ( ātaxš ) در پارسی میانه، اوستایی آتَرْشْ ( ātarš ) ؛ از نیا - ایرانی - ātr* و - ātar* که از نیا - هندواروپایی - h₂eh₁ter* ( آتش ) آمده.
بَهرام یا وَهرام ( Wahrām ) در پارسی میانه، دگرگون شدهٔ اوستایی وِرِثْرَقنَ ( vərəθraγna ) ، همسان با هندوایرانی *vrtra - g'han ( مانع شکن ) با ریشهٔ نیا - هندواروپایی * - wltro - gwhen ( زننده موانع ) ؛ سِرشتِ مانع شکنِ آورندهٔ پیروزمندی؛ «آتشی که با فَرّه پیروزمندی فروزان است». به «آتش پیروزمند» و «آتش پیروزی» تعبیر شده؛ و با اسطورهٔ ایزد پیروزی پیوند دارد. در پهلوی ādurān pādixšā pērōzgar آمده، یا آتشی که در نگهبانی از آنچه خویش و از خود ( دوست ) است پیروزی بخشی می کند؛ «سرشتِ یاری گرِ آورندهٔ پیروزمندی»، خوانده شده و به «شاهِ ( نگهبانِ ) پیروزمندِ آتش ها» برگردانده شده.
... [مشاهده متن کامل]
«آن فرّه ای ( که ) بدیشان میهمان است، مانند تن مردمان است، که ( چون ) در شکم مادر فراز باشد روانی از مینو ( بدان ) برنشیند که آن تن را تا زنده است بی گمان برایاند؛ چون آن تن فرو میرد، تن به زمین آمیزد، روان باز به مینو شود. نیز باشد که هنگامی که هزار آتش مادی را بدان ( یک ) آتش کنند، و بدان نیرنگ، ( که ) آشکار است، زوهر ( بدو ) دهند و به دادگاه نشانند، آنگاه، مینویی از فرّهٔ آتشان بر او نشیند. بمانند آن ( سه آذر ) نیز که بر آتش مادی میهمان شدند، ( این ) دیگران نیز آتش بهرام اند. »
از دید ایرانشناسان، اسطوره آتشِ بهرام پیوندهای عمیقی با افسانه های پیشازرتشتی دارد و به مرور، با گسترش مزدیسنا، در لباس آیین نگهداری از آتشِ مقدسِ همیشه فروزان فراگیر شده، و به شکل نمادی زنده از پیروزمندی و دوام درآمده. در کاربرد روزمره، آتش بهرام گاهی به آتشکده های بزرگی که با آذر بهرام روشن شده اند گفته شده، و آدریان یا آگیاری، به آتشکده های کوچک.
آذَر یا آدَر، از آدور ( ādur ) ، همان آتش یا آتَخش ( ātaxš ) در پارسی میانه، اوستایی آتَرْشْ ( ātarš ) ؛ از نیا - ایرانی - ātr* و - ātar* که از نیا - هندواروپایی - h₂eh₁ter* ( آتش ) آمده.
بَهرام یا وَهرام ( Wahrām ) در پارسی میانه، دگرگون شدهٔ اوستایی وِرِثْرَقنَ ( vərəθraγna ) ، همسان با هندوایرانی *vrtra - g'han ( مانع شکن ) با ریشهٔ نیا - هندواروپایی * - wltro - gwhen ( زننده موانع ) ؛ سِرشتِ مانع شکنِ آورندهٔ پیروزمندی؛ «آتشی که با فَرّه پیروزمندی فروزان است». به «آتش پیروزمند» و «آتش پیروزی» تعبیر شده؛ و با اسطورهٔ ایزد پیروزی پیوند دارد. در پهلوی ādurān pādixšā pērōzgar آمده، یا آتشی که در نگهبانی از آنچه خویش و از خود ( دوست ) است پیروزی بخشی می کند؛ «سرشتِ یاری گرِ آورندهٔ پیروزمندی»، خوانده شده و به «شاهِ ( نگهبانِ ) پیروزمندِ آتش ها» برگردانده شده.