اترار

/~otrAr/

لغت نامه دهخدا

اترار. [ اِ ] ( ع مص )بیوکندن. ( زوزنی ). بیفکندن. افکندن. فکندن. انداختن. || انداختن دست را بزخم شمشیر. || بریدن. || دور کردن. دور انداختن کسی را از جای خود. || انداختن کودک چوب خود را بچوب دراز در بازی غوک چوب ، یعنی الک دولک : اَترّ الغُلام القُلَةَ بالمِقلاء؛ چوب زد کودک غوک چوب را.

اترار. [ اَ ] ( از ع ، اِ ) ( مصحف اثرار ) زرشک. زرَک. ( بحر الجواهر ). زارَخ. انبرباریس . زنبر. زَنبل. و صاحب برهان گوید آنرا با ثاء مثلثه و زاء معجمه نیز گفته اند. و به اشرار با شین و راء مهمله نیز همین معنی را داده است. و در نسخ ابن بیطار بقول لکلرک ، اثرار و اثوار دیده شده است هر دو با ثاء مثلثه و راء مهمله.

اترار. [ اُ ] ( اِخ ) نام شهریست در ساحل غربی رود سیحون و این نام قدیم فاراب است. و هم اکنون خرابه های این شهر در نه فرسنگی جنوب شهر ( ( ترکستان ) ) و یا ( ( حضرت ) ) دیده میشود. و مولد ابونصر حکیم مشهور بدین جا بوده است و امیرتیمور بدانجا درگذشته است : و جغتای و اوکتای را بر سر لشکر که بمحاصره اترار نامزد کرده بودند... ( جهانگشای جوینی ). رجوع به حبط1 ص 425 و 426 و 427 شود.

فرهنگ فارسی

شهری در ساحل شرقی سیحون بلافاصله زیر ملتقای رود چمکنت برود سیحون واقع در معبر سیحون که سابقا به پاراب یا فاریاب ( ه . م ٠ ) و بعدها به اترار موسوم گردید ٠ ضح - این شهر مولد ابو نصر فارابی است و امیر تیمور گورکان نیز در همین شهر جان سپرد
( اسم ) زرشک اثرار
نام شهریست در ساحل غربی سیحون

فرهنگ معین

( اَ ) ( اِ. ) زرشک ، اثرار.

فرهنگ عمید

زرشک.

دانشنامه آزاد فارسی

اُترار
رجوع شود به:فاراب

پیشنهاد کاربران

واژه اُترار
معادل ابجد 802
تعداد حروف 5
تلفظ 'atrār
نقش دستوری اسم خاص مکان
ترکیب ( اسم ) [مٲخوذ از پهلوی، مصحفِ رازها] رازها› ( زیست شناسی ) [قدیمی]
مختصات ( اُ ) ( ت. )
آواشناسی 'otrAr
...
[مشاهده متن کامل]

الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
غایرخان
حاکم شهر اترار در زمان سلطنت خوارزمشاهیان بود. او با ترکان خاتون مادر خوارزمشاه خویشاوندی داشت. از غایرخان به عنوان مسبب حمله مغول به ایران یاد می شود.
چنگیز خان ایجاد رابطه با سلطان محمد خوارزمشاه را وسیله ای برای برقراری تجارت بین دو دولت می دانست. در همین جهت اولین سفیر سلطان خوارزم را هم در جلوی دروازهٔ پکن پذیرفت و ضرورت تجارت بین مغول و قلمرو سلطان را لازمهٔ ایجاد روابط دوستی اعلام کرد. در جریان همین احوال تعدادی بازرگان مسلمان از قلمرو سلطان پاره ای اجناس به ولایت خان مغول بردند و چنگیز هرچند در آغاز ورود با آنها با خشونت رفتار کرد، سرانجام از آنها دلجویی نمود و آنها را به خشنودی بازگرداند. در بازگشت آنها، تعدادی بازرگان مغول که تعدادشان به ۴۵۰ نفر می رسید و ظاهراً اکثر آنها نیز مسلمانان ولایت وی بودند با پاره ای اجناس به همراه ایشان و با نامه ای شامل توصیهٔ آنها و درخواست برقراری رابطه بین دو دولت، به قلمرو سلطان خوارزمشاه فرستاد، اما غایرخان این بازرگانان را هنگامیکه از سرحد آن ناحیه وارد قلمرو سلطان می شدند را به طمع مال یا احساس خطرجاسوسی، در همان جا توقیف کرد و سپس با اجازهٔ سلطان محمد خوارزمشاه که در آن هنگام در ولایت عراق بود و گزارش غایرخان را نشانهٔ سوءنظر چنگیز تلقی کرد، تمامی این بازرگانان را قتل عام کرد. سفیری هم که بعد از آن از جانب چنگیز آمد و حامل اعتراض خان مغول و مطالبهٔ جبران این واقعه بود، به قتل رسید و خان مغول به تلافی این اهانت هجوم به قلمرو سلطان را اجتناب ناپذیر یافت.
چنگیز خان پس از حمله به ایران، اترار را محاصره کرد. محاصرهٔ اترار ۶–۵ ماه طول کشید و مقاومت این شهر از دیگر شهرهای ماوراءالنهر بیشتر بود. حاکم شهر غایرخان که می دانست چنگیز انتقام سفرای خود را از او خواهد کشید، تا آخرین لحظه پایدارای کرد و چون بالاخره از سلطان محمد کمکی به او نرسید شهر به تصرف دشمن درآمد و حاکم را زنده دستگیر کرده و به نزد چنگیز آوردند. چنگیز فرمان داد نقره داغ کنند و در گوش و چشم او بریزند
نام شهر کهن که قبلا جزوی از خاک ایران بود امروز جزوی از خاک قزاقستان هست نام این رو اترار به فاراب تغییر داد شده است طبق عهده یا پیمان آخال در دور قاجار زمان ناصرالدین شاه قاجار از ایران جدا شده
منابع ها. زرین کوب، عبدالحسین ( ۱۳۹۰ ) . روزگاران. تهران: انتشارات سخن
حقیقت، عبدالرفیع. �تصویری از یورش وحشتزای مغول به ایران�. تجلی تاریخ ایران. تهران: انتشارات کومش، ۱۳۷۰

اُترار=مغولان
atrar اترار در زبان بلوچی یعنی آرام یه اسم دخترانه هست
زرشک. قهوه. به درد نخور. قحبه

بپرس