فرهنگ فارسی
مترادف ها
فرا گرفتن، قبول کردن، اقتباس کردن، اتخاذ کردن، تعمید دادن، نام گذاردن، در میان خود پذیرفتن، به فرزندی پذیرفتن
اتخاذ کردن، دنبال کردن، تعقیب کردن، پی گیری کردن، تعاقب کردن، پیگرد کردن، تحت تعقیب قانونی قرار دادن
فارسی به عربی
تابع (فعل ماض )
پیشنهاد کاربران
گرفتن. گرفتش.
پیش گرفتن
به کار بردن/ به کار بستن
پیاده سازی کردن
انتخاب کردن
برگزیدن
به کار بردن/ به کار بستن
پیاده سازی کردن
انتخاب کردن
برگزیدن
برگرفتن
گرفتن
گرفتن
در پیش گرفتن
انتخاب شدن، انتخاب شده، گرفته شده