اتار

لغت نامه دهخدا

( اتآر ) اتآر. [ اِت ْ ] ( ع مص ) اِتآر بصر؛ تیز نگریستن. ( تاج المصادر بیهقی ). || در پی کسی نگران ماندن. || زدن کسی را بچوب دستی و عصا.
اتار.[ اَت ْ تا ] ( اِ ) رشته کمند. رجوع به اَتَر شود.

فرهنگ فارسی

نگرتن ماندن در پی کسی

گویش مازنی

/attaar/ مرتعی جنگلی در مشرق روستای کدیر نوشهر

پیشنهاد کاربران

در مهریز یزد به کول کردن بچه ها رو پشت می گفتند اتار کردن

بپرس