ابیشه

لغت نامه دهخدا

ابیشه. [ اَ ش َ / ش ِ ]( ص ) جاسوس. ( فرهنگ اسدی ). این کلمه را صاحب برهان انیشه و ایشه نیز ضبط کرده به همین معنی :
در کوی تو ابیشه همی گردم ای نگار
دزدیده تا مگرت ببینم ببام بر.
شهید.
و محتمل است که اپیشه صحیح و سایر صور مصحف آن باشد آن نیز نه بمعنی جاسوس بلکه بمعنی بیکار مرکب از اَ حرف سلب و پیشه بمعنی حرفت و کار؛ چه یگانه شاهد لغت نامه ها همین بیت است و در آن معنی بیکار بذوق سلیم نزدیکتر و جاسوس بسیار بعید می آید. و رجوع به اپیشه شود.

فرهنگ عمید

بیکار: در کوی تو ابیشه همی گردم ای نگار / دزدیده تا مگرت ببینم به بام بر (شهید بلخی: شاعران بی دیوان: ۳۰ ).

پیشنهاد کاربران

به نظر می رسد ابیشه یا انیشه همان جاسوس باشد چون در زبان مردم ایلام جمله ای به این مضمون وجود دارد ( انیشه وه خاطرم نه ره سی ) یعنی فکر نکردم که جاسوس مر امی پاید.

بپرس