ابیز جدید

پیشنهاد کاربران

ابیز
لغت نامه دهخدا
ابیز. [ اَ ] ( اِ ) جرقّه . سقط. شَرَر. شرار. شراره . ستاره ٔ آتش . خدرَه . خدرک . کاووس . لَخشه . سونش . لخچه . خُدرَه . اَبلک . ابیزَک . و آن آتش خرد است که از هیمه ٔ سوزان یا اخگر جهد. و آبیز، آییز، آبید، ابید، ابیر، آیژ، آییژ، آبیر و صور دیگر همه مصحف این کلمه اند :
...
[مشاهده متن کامل]

هست ز آهم آتش دوزخ ابیز
ناله ای از من ز تندر صد ازیز.

آبیز بیست و نهمین شهر استان خراسان جنوبی می باشد که از نظر تقسیمات کشوری جزو شهرستان زیرکوه و مرکز بخش شاسکوه می باشد
در فرهنگ دهخدا آمده است آبیز به معنی شراره آتش