ابگز

/~Abgaz/

معنی انگلیسی:
spoilage, squashy

لغت نامه دهخدا

( آبگز ) آبگز. [ گ َ ] ( ن مف مرکب ) آبخست. آبزُرُفْت.
- آبگز شدن ؛ تباه شدن قسمتی از میوه.
- || ترنجیده شدن پوست تن آدمی بسبب آب ، چنانکه کارگران حمّام را.

فرهنگ فارسی

( آبگز ) ( صفت اسم ) تباه و فاسد ( میوه ) .
تباه شدن قسمتی از میوه
میوه آسیب دیده در آب، میوه ترش شده وفاسد، آبخست

فرهنگ معین

( آبگز ) (گَ ) (ص مر. ) میوة ترش شده و فاسد.

فرهنگ عمید

( آب گز ) آسیب دیده در آب (میوه ).

پیشنهاد کاربران

آبگز کردن شیشه: از خاصیت انقباض شیشه که اصطلاحاً موجب شکست و زیبایی آن میشود استفاده میکنند. شیشه را قبل از سرد شدن چند ثانیه در آب فرو برده و خارج میکنند.
میوه خراب شده

بپرس