ابکند

/~Abkand/

مترادف ابکند: ( آبکند ) سیل گاه، مسیل، گودال، گود، مغاک، آبگیر، تالاب، غدیر

معنی انگلیسی:
ravine, channel made by a torrent, arroyo, canyon, gulch, gully

لغت نامه دهخدا

( آبکند ) آبکند. [ ک َ ] ( اِ مرکب ) جایی که رود یا سیل و جز آن برده و گود کرده باشد بدرازا. جرف :
دلش نگیرد از این کوه و دشت و بیشه و رود
سرش نپیچد از این آبکند و لوره و جر.
عنصری.
|| آبگیر. غدیر. ژی. شمر. غفچی :
هرکه باشد تشنه و چشمه نیابد هیچ جای
بی گمان راضی بباشد گر بیابد آبکند.
شهید بلخی.
|| گو. مغاک :
آبکندی دور و بس تاریک جای
لغزلغزان چون درو بنهند پای.
رودکی.
|| ( اِخ ) نام شهری و مدینه ای. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

( آبکند ) ( اسم ) ۱- زمینی که آب آنرا کنده و گود کرده باشد . ۲ - غدیر آبگیر . ۳- مغاک گو گودال .
جایی که رود یا سیل و جز آن برده و گود کرده باشد به درازا
زمینی که آب آنراکنده، آبگیر، تالاب، آب انبار

فرهنگ معین

( آبکند ) (کَ ) (اِمر. ) ۱ - آبگیر. ۲ - گودال .

فرهنگ عمید

( آبکند ) ۱. (زمین شناسی ) زمینی که آب آن را کنده، گود و ناهموار کرده باشد.
۲. آبگیر، تالاب: هرکه باشد تشنه و چشمه نیابد هیچ جای / بی گمان راضی بیاید گر بیابد آبکند (شهید بلخی: شاعران بی دیوان: ۳۰ ).
۳. [قدیمی] آب انبار.

فرهنگستان زبان و ادب

آبکند
{gully} [جغرافیا، زمین شناسی] درۀ کوچک و باریک و ژرفی که براثر عبور سیلاب بر روی رسوبات و خاک های سست سطحی به وجود می آید

دانشنامه عمومی

آبکند. آبکند ( به انگلیسی: Gully ) یکی از زمین چهرهاست که به درهٔ تنگ کوچک یا درهٔ تنگ عمیقی گفته می شود که گاهی در روی دامنهٔ سفلای آتشفشانی تشکیل می شود، و این در زمانی ست که باران سنگین باعث ایجاد سیلابی شده که مواد را به سمت پایین روبیده و در خاکستر آتشفشانی نرم ایجاد بریدگی می کند. این پدیده خندق، بارانکا و گالی نیز نامیده می شود.
عکس آبکند

آبکند (مریخ). آبکندهای مریخ ( به انگلیسی: Martian gullies ) ، دره ها و بریدگی های تنگ کوچک و گاهی عمیق در سطح آن سیاره هستند، که شبکه هایی از کانال های باریک و رسوبات آنها در سیارهُ مریخ را تشکیل داده اند. آبکندهای مریخ به خاطر شباهتی که با این گونه زمین چهر های آبکندی زمینی دارند به همان نام نامگذاری شده اند. آبکندهای مریخ نخستین بار با عکس برداری های ماه وارهُ مریخ گرد نقشه بردار سراسر مریخ کشف شدند، آنها در دامنه های شیب دار، به ویژه در دیواره های دهانه ها دیده می شوند. به طور معمول، هر یک ازآبکندها دارای یک حفرهُ دندریتیک در سر خود است. [ ۱] تخمین زده شده که آبکندهای مریخ نسبتاً جوان باشند، زیرا شمار دهانه ها ( اگر وجود داشته باشند ) ، تعدادشان کم است. همچنین گ‍روهی از زیررده های این پدیده در چهرهُ تپه های ماسه ای بریده ( حفر ) شده اند، [ ۲] که کاملاً جوان به نظرمی رسند.
بیشتر آبکندهای مریخ در هر نیمکره با تمایل ۳۰درجه به جانب قطب پدید آمده اند و شمار آن ها در نیمکرهُ جنوبی بیشتراست. برخی بررسی ها نشان داده اند که آبکندهای مریخ می توانند در دامنه هایی با هر جهتی قرار داشته باشند؛[ ۳] در حالی که برخی دیگر به این نتیجه رسیده اند که؛ تعداد آبکندها در دامنه های رو به قطب بیشتراست، به ویژه از۳۰ تا ۴۴ درجه رو به قطب جنوب.
عکس آبکند (مریخ)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

آب کند. آب کَند (gully)
دره ای طویل، باریک، با دیواره های پرشیب، و بستری مسطح. آب کندها براثر فرسایش آبایجاد می شوند و در سنگ های تحکیم نیافته و خاک هایی فراوان اند که به آسانی فرسایش می یابند. ممکن است طی دوره های بارش سنگین باران به سرعت تشکیل شوند و معمولاً فراوانی آن ها در نواحی بیابانیِ دارای دوره های بارش سنگین بیشتر است. سازند آب کند در نواحی گرم تر معمول تر است، زیرا پوشش گیاهی براثر آتش سوزی یا پاک سازی های زراعی ازبین رفته یا کاهش یافته است. در ایران، این گونه آب کندها به سرعت در حال گسترش اند و علت آن ازبین بردن پوشش گیاهی و جنگل ها به دست بشر است.

مترادف ها

arroyo (اسم)
نهر، بستر نهر، ابکند

gully (اسم)
مجرا، ابکند، کاریز، زه کشی، ساطور، اب گذر، دره کوچک، راه آب، کارد

ravine (اسم)
ابکند، سره، دره تنگ و عمیق، مسیل

gorge (اسم)
شکم، ابکند، پر خوری، گدار، حلق، گلو، دره تنگ، گلوگاه، معبر تنگ

kloof (اسم)
ابکند، دره باریک

فارسی به عربی

مجری , وادی

پیشنهاد کاربران

لر
سیلاب کند. [ س َ / س ِ ک َ ] ( ن مف مرکب، اِ مرکب ) زمینی را گویند در کوه و صحرا که آب و سیل آنرا کنده و رخنه ها در آن افکنده باشد و آن رخنه ها را نیز سیلاب کند خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ) . زمینی که سیلاب آنرا کنده باشد. ( فرهنگ رشیدی ) . زمینی در کوه و صحرا که توجبه آنرا کنده و رخنه ها در وی افکنده باشد. ( ناظم الاطباء ) :
...
[مشاهده متن کامل]

چگونه راهی، راهی درازناک و عظیم
همه سراسر سیلابکند و خاره و خاک .
بهرامی.
لور و لر. [ رُ ل َ ] ( اِ مرکب، از اتباع ) زمین سیلاب کنده در گذر سیل :
گر سبکباری مترس از راه ناهموار از آنک
بهترین میدان تک خرگوش را لور و لر است.
امیرخسرو.
رجوع به لر و لور شود.

بپرس