ابچر

فرهنگ فارسی

گوسفندرادرزمین غیرچراندن وپولی به مالک دادن

فرهنگ عمید

( آب چر ) ۱. ویژگی هریک از پرندگانی که غذای خود را از درون آب به دست می آورند.
۲. (اسم ) = علف چر

پیشنهاد کاربران

آبچر: صفت، چراغ کننده در آب.
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )
آبچر:/ābčar، اسم/ چرای گله در زمین شخص دیگر با پرداخت حق علف چر.
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )
آبچَر: آبخورگاه گله.
نمونه: واز چپ به میدان مشاع پاوال گله و آبچر. ( کلیدر. ج۱۰ص۲۷۱۱ ) محمدجعفر نقوی
آبچَر/ �bch�r :محل آبنوشی احشام
مانند: پس از آبچر، گوسفند سنگین می شود و میل خسبیدن دارد.
کلیدر
محمود دولت آبادی
واژه آبچر، جزء گویش مردمان دولت آباد سبزوار است.
محل آبنوشی احشام
از واژه نامه ی رمان کلیدر اثر محمود دولت آبادی
پرنده ای افسانه ای از خانواده درناها . پرنده افسانه ای نگهبان جشمه های آب .

بپرس