ابوهزان

لغت نامه دهخدا

ابوهزان. [ اَ ؟ ] ( اِخ ) عطیةبن ابی جمیله. رجوع به ابوهزان عطیةبن رافع شود.

ابوهزان. [ اَ ؟ ]( اِخ ) عطیةبن رافع و گفته اند ابن ابی جمیله. تابعی است. او از معاویة و از او صفوان بن عمرو روایت کند.

ابوهزان. [ اَ ؟ ] ( اِخ ) نضربن عبداﷲ العجلی. محدث است.

ابوهزان. [ اَ ؟ ] ( اِخ ) یزیدبن سمرة. محدث است.

پیشنهاد کاربران

بپرس