ابومنصور

لغت نامه دهخدا

ابومنصور. [ اَ م َ ] ( اِخ ) بخاری. حسن بن نوح القمری. رجوع به حسن بن نوح... شود.

ابومنصور. [ اَ م َ ] ( اِخ ) بختیاربن ابی الحسن ملقب به عزالدوله. رجوع به بختیار... شود.

ابومنصور. [ اَ م َ ] ( اِخ ) بروی طوسی. محمدبن محمد. یکی از مشاهیر فقهای شافعیّة. او را در علم کلام یدی طولی بود و فصاحت و طلاقتی بکمال داشت. و567 هَ. ق. به بغداد شد و در نزدیکی مدرسه نظامیّه بمدرسه بهائیه بتدریس و در نظامیه بوعظ مشغول گشت. مولد او در 517 بطوس بوده است و در 567 وفات کرده است. اورا کتابی است در فقه بنام المقترح فی المصطلح و این کتاب میان فقها مشهور است و عده کثیری را بر آن شروح و تعلیقاتی است و آثار و مؤلفات دیگر نیز دارد.

ابومنصور. [ اَ م َ ] ( اِخ ) بغدادی.عبدالقاهربن طاهربن محمد تمیمی. از مشاهیر ادباء و فقهای شافعیه است. او را در حساب و فرائض ید طولی بوده است. مولد و منشاء او بغداد است سپس به نشابور شدو تا گاه وفات بدانجا بزیست وی فقه از ابواسحاق اسفراینی فراگرفت و پس از مرگ استاد خویش بجای او در مسجد عقیل بتدریس و املاء پرداخت و وی صاحب ثروت و مالی بسیار بود و طلاب علوم را از مال خویش احسان میکرد ودر سال 429 هَ. ق. به اسفراین درگذشت. او راست : کتاب التکملة در حساب. و تفسیر قرآن کریم و تأویل متشابه الاخبار و کتاب فضائح المعتزلة و کتاب الکلام فی الوعید الفاخر فی الاوائل و الأواخر و کتاب ابطال القول بالتولید و کتاب فضائح الکرامیه و کتاب معیارالنظر و کتاب تفضیل الفقیر الصابر علی الغنی الشاکر و کتاب الایمان و اصوله و کتاب الملل و النحل و کتاب التحصیل دراصول فقه و کتاب الفرق بین الفرق و کتاب بلوغ المدی فی اصول الهدی و کتاب نفی خلق القرآن و کتاب الصفات.و او را شعر نیز بوده است و از جمله اشعار اوست :
شبابی و شیبی دلیلا رحیلی
فسمعاً لذاک و ذومن دلیلی ( ؟ )
و قد مات من کان لی من عدیل
و حسبی دلیلاً رحیل العدیلی.
ابن خلکان گوید: ابومنصور عبدالقاهربن طاهربن محمد بغدادی فقیه اصولی شافعی ادیب. او در فنون عدیده خاصه در علم حساب ماهر بود و در آن فن او را توالیف نافعه است و از جمله کتاب التکملة و نیز عارف بفرائض و نحو بود و او را اشعاری است و حافظبن عبدالفاخربن اسماعیل الفارسی در سیاق تاریخ نیشابور ذکر او آورده است. او با پدر خویش به نیشابور شد و صاحب مال و ثروتی بود همه آن مال بر اهل علم و حدیث انفاق کرد و از علم خویش مالی نیندوخت و در علوم مختلفه تصنیفات کرد و بر اقران خویش در فنون پیشی گرفت و در هفده فن درس گفت و معلم او در فقه استاد ابواسحاق اسفراینی بود و ناصر مروزی و زین الاسلام قشیری و جز آنان از ائمه وقت نزد او تلمذ کرده اند و به سال 429 هَ. ق. بمدینه اسفراین درگذشت و بجنب قبر شیخ خود استاد ابواسحاق مدفون گشت.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

موفق به علی هروی طبیب . وی ظاهرا در اواخر قرن چهارم و اویل قرن پنجم میزیسته و کتاب الابنیه عن حقائق الادویه از اوست .
از بزرگزادگان طوس

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابومنصور (ابهام زدایی). ابومنصور ممکن است اسم یا کنیه برای اشخاص ذیل باشد: • ابو منصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی، از علمای قرن ششم هجری و معاصر امین الاسلام طبرسی• ابومنصور حسن بن یوسف حلی، ملقب به علامه حلی و علامه (علی الاطلاق) از علمای بزرگ شیعه• ابومنصور جوالیقی، جَوالیقی ، ابومنصور موهوب بن احمد، ادیب، لغوی و نحوی بغدادی قرن ششم • ابو منصور حسن بن زین الدین، و منصور حسن بن زین الدین، فرزند شهید ثانی، معروف به صاحب معالم• ابو منصور عبد الملک ثعالبی نیشابوری، ثعالبی، عبدالملک بن محمد، کنیه اش ابومنصور، ادیب، شاعر، لغوی و کاتب• ابومنصور ابن فقیه، اِبْن ِ فَقیه ، ابومنصور فخرالدین عبدالواحد بن ابراهیم (۵۶۱ - ۶۳۶ق / ۱۱۶۶-۱۲۳۹م )، محدث و شاعر بغدادی• ابومنصور اصفهانی، اَبومَنْصورِ اِصْفَهانی، مَعْمَر بن احمد بن محمد بن زیاد، صوفی و محدث حنبلی اصفهانی در سده ۴ و اوایل سده ۵ ق• ابومنصور بروی، بَرَوی، ابومنصور، فقیه شافعی قرن ششم و عالم در کلام و جدل• ابومنصور بزرجمهر، ابومنصور قسیم بن ابراهیم، ملقب به بزرجمهر، از شاعران و امیران عهد سبکتکین، محمود و مسعود غزنوی• ابومنصور بغدادی، بَغْدادی، ابومنصور عبدالقاهر تمیمی بغدادی د ۲۹ق /۰۳۷م ، ملقب به «استاد»، متکلم ، فقیه و ریاضی دان • ابومنصور عجلی، ابومَنْصورِ عِجْلی، ملقب به کِسف، از غالیان مشهور شیعی در اوایل سده ۲ق/۸م
...

پیشنهاد کاربران

بپرس