ابومصعب

لغت نامه دهخدا

ابومصعب. [ اَ م ُ ع َ ] ( اِخ ) تابعی است. او درک صحبت جابر کرده و اشعث بن سلیم از او روایت کرده است.

ابومصعب. [ اَ م ُ ع َ ] ( اِخ ) احمدبن ابی بکربن زرارةبن مصعب بن عبدالرحمن بن عوف الزهری. محدث است.

ابومصعب. [ اَ م ُ ع َ ] ( اِخ ) اسماعیل بن قیس بن سعدبن زیدبن ثابت. محدث است.

ابومصعب. [ اَ م ُ ع َ ] ( اِخ ) انصاری مرسل. عبدالحمیدبن جعفر از او روایت کرده است.

ابومصعب. [ اَ م ُ ع َ ] ( اِخ ) شاعر. معاصر هارون الرشید. رجوع شود به حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 286.

ابومصعب. [ اَ م ُ ع َ ] ( اِخ ) عبدالسلام بن حفص. محدث است.او از ابن الهاد و از او ابوعامرالعقدی روایت کند.

ابومصعب. [ اَ م ُ ع َ ] ( اِخ ) عطأبن ابی مروان اسلمی. محدث است. و از او سفیان و حجاج ارطاة و ثوری و شعبه و شریک روایت کنند.

ابومصعب. [ اَ م ُ ع َ ] ( اِخ ) مشرح بن هاعان معافری. او از عقبةبن عامر سماع دارد.

ابومصعب. [ اَ م ُ ع َ ] ( اِخ ) هلال بن زید مازنی. محدث است.

فرهنگ فارسی

شاعر معاصر هرون الرشید

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اَبومُصْعَب، احمد بن ابی بکر قاسم بن حارث بن زرارة بن مصعب بن عبدالرحمن بن عوف زهری (۱۵۰-۲۴۲ق/۷۶۷-۸۵۶م)، فقیه و قاضی مدنی و یکی از راویان موطأ از مالک بود.
ابومصعب در مدینه می زیست و در همان شهر نیز درگذشت. وی محضر مالک را درک کرد و نزد او دانش اندوخت، از دیگر بزرگان، دراوردی ، ابن ابی حازم ، ابراهیم بن سعد ، مغیرة بن عبدالرحمان و محمد بن ابراهیم بن دینار نیز فقه و حدیث آموخت افرادی چون بخاری ، مسلم ، ابوحاتم رازی و ابوزرعه از شاگردان و راویان اویند.

پیشنهاد کاربران

بپرس