ابوقانس

لغت نامه دهخدا

ابوقانس. [ اَ ن ِ ] ( از یونانی ، اِ ) ( مخزن الادویه ). مصحف ابوفایس. رجوع به ابوفایس شود.

پیشنهاد کاربران

◄ابوقانس
به فتح الف و ضم باء و سکون واو و فتح قاف و الف و کسر نون و سین مهمله لغت یونانی است و ابوقاوس و اوقاس نیز گویند و معروف به اسم غاسول رومی است و در بلاد شام و مصر و انطاکیه بسیار است و از بیخ آن جامه شویند چنانکه اهل شام و ایران از بیخ عرطنیثا که به شیرازی چوبک نامند و ذکر یافت .
...
[مشاهده متن کامل]

ماهیت آن: نباتی است تر و تازه مابین درخت و گیاه . منبت آن سواحل دریا و زمینهای رملی . برگ آن شبیه به برگ زیتون و از آن باریکتر و مابین برگهای آن خارهای باریک خشک سفید رنگ و گل آن سفید شبیه به گل لبلاب کبیر که به یونانی قسوسانامند و شاخهای آن پراکنده و بیخ آن قوی پر از رطوبت تلخی و
مستعمل در تداوی بیخ و عصاره و رطوبت آنست و طریق اخذ رطوبت آن یعنی لبن آن آن است که با آرد کرسنه آمیخته خشک مینمایند و خالص آن را نیز و گل آن را ساییده دست به آن میشویند خوشبو و معطر است و به این سبب آن را غاسول مینامند .
طبیعت آن: در اول سیم گرم و خشک .
افعال و خواص و منافع آن: مقطع و ملطف و جالی و مفتح و مسهل بلغم و زرداب و استسقا را نافع و سه قیراط از رطوبت خالص آن و به دستور دوازده قیراط از مخلوط با آرد کرسنهخشک کرده آن با ماءالعسل مسهل صفرا و بلغم و زرداب و رطوبات مایی است و گویند جهت استسقای کبد حار مجرب است و همچنین سه قیراط از بیخ نرم کوفته بیخته آن و یک مثقال از عصاره آن با ماءالعسل همان عمل کند و گویند فعل این دوا در بدن مانند فعل آنست در جامه از غسل و تنقیه اوساخ و اخلاط ردیه .
مضر احشا و مصلح آن عسل و خوردن آب سرد و نشستن در آب قاطع اسهال آنست و طریق اخذ عصاره آن مانند عصارات دیگر است که بیخ آن را کوبیده آب آن را گرفته در آفتاب خشک مینمایند .

بپرس