ابوعوانه

لغت نامه دهخدا

ابوعوانه. [ اَ ع َ / ع ُ ن َ ] ( اِخ ) ابراهیم بن عبدالعزیز. رجوع به ابراهیم... شود.

ابوعوانه. [ اَ ع َ / ع ُ ن َ ] ( اِخ ) حافظ. او راست : اختصار مسند مسلم.

ابوعوانه. [ اَ ع َ / ع ُ ن َ ] ( اِخ ) القصاب. از روات حدیث است و ابوکامل از او روایت کند.

ابوعوانه. [ اَ ع َ / ع ُ ن َ ] ( اِخ ) وضاح بن عبداﷲ البصری. از روات حدیث است. و عبدالرحمن بن مهدی از او روایت کند.

ابوعوانه. [ اَ ع َ / ع ُ ن َ ] ( اِخ ) یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم بن زید نیشابوری اسفراینی فقیه شافعی. مولد او نیشابور است و محدّثی معروف است اکثر بلاد اسلامی را در طلب حدیث بپیموده است و در سال 292 هَ. ق. به جرجان بوده و سپس در اسفراین مقام کرده است و تا پایان عمر یعنی سال 316 هَ. ق. بدانجا میزیسته و گور وی بدان شهراست. او پس از بازگشت از مصر مذهب شافعی را بخراسان رواج داد.

پیشنهاد کاربران

بپرس