ابوعبید

لغت نامه دهخدا

ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] ( اِخ ) صحابی است.

ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] ( اِخ )از رسول صلی اﷲ علیه و آله و شهر از او روایت کند.

ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] ( اِخ ) ابن معاویةبن سیرةبن حسین بن النمیری. یکی از روات حدیث است و بعضی نام او را ابوالعبیدبن السوایی الاعمی ، معاویةبن سیرةبن حصین کوفی گفته اند.

ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] ( اِخ ) احمدبن محمد الهروی ( الشیخ الأدیب ) و ابن خلکان نام او را ابوعبید احمدبن محمدبن ابی عبیدالعبدی المؤدب الهروی الفاشانی آورده و گوید: برپشت نسخه ای از کتاب الغریبین دیدم که نام وی احمد بن محمدبن عبدالرحمن است -انتهی. در نسخه ای کهن از الغریبین که در کتابخانه مؤلف این لغت نامه است در دیباچه آمده است از قول زولانی : اخبرنا الشیخ الادیب ابوعبید احمدبن محمدالهروی رحمةاﷲ علیه و در اول کتاب الهمزه همین کتاب می آید: قال الشیخ ابوعبید احمدبن محمد الأدیب رحمه اﷲ.و باز ابن خلکان گوید: او یکی از بزرگان علماست و درکتاب الغریبین خویش از هیچ فروگذار نکرده است. لکن من بر شرح حال او آگاهی نیافتم جز اینکه او از شاگردان ابومنصور ازهری لغوی است و از وی استفادات کرده وفرا راه علم افتاده است. ابوعبید در کتاب الغریبین تفسیر غریب القرآن و حدیث نبوی را جمع کرده است و این کتاب در همه آفاق مسلمانی معروف و از کتب سودمند است. و چنانکه باخرزی در ضمن ترجمه یکی از ادباء خراسان اشاره کرده است ابوعبید بذله گوئی دوست میداشت و در خلوت طعام میخورد و با ادبا در مجالس لذت و طرب آنان مشارکت می جست. وفات وی به سال 401 هَ. ق. بود و شیخ العمید ابوسهل محمدبن حسن الزولانی کتاب الغریبین را از او روایت کرده است. و رجوع به احمد... شود.

ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] ( اِخ ) بحر. از روات حدیث است.

ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] ( اِخ ) البسری و بسری قریه ای است به حوران دمشق. او یکی از زهاد و گویند مستجاب الدعوه بوده است. رجوع به ج 4 صفةالصفوه ص 216 شود.

ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] ( اِخ ) بکری. عبداﷲبن عبدالعزیز اندلسی نحوی لغوی. او یکی از امرای اندلس صاحب تألیفات و شروح چند بود. او راست : اشتقاق الاسماء. معجم مااستعجم من البلاد و المواضع. کتابی در اعلام نبوت. شرح نوادر ابوعلی قالی. شرح امثال ابی عبید.وفات او به سال 487 هَ. ق. بود و صاحب کشف الظنون کتابی به نام المسالک و الممالک بدو نسبت داده است.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

یکی از مغفلین معروف و کتابی در نوادر او کرده اند
عبد الواحد بن محمد جوزجانی از سال ۴٠۳ ه . ق . هنگامی که ابن سینا ( ه . م . ) از دهستان به گرگان میرفت بخدمت او پیوست و تا پایان حیات وی در خدمتش بسر برد و از خواص او و محرک وی در تصنیف کتب و گرد آورنده تالیفات شیخ پس از وفات او بود . اختصاص ابو عبید بیشتر در ریاضیات بوده است و از جمله کارهای او تکمیل قسمت ریاضیات از کتاب نجات ابوعلی است که آنرا از کتب ریاضی شیخ تلخیص کرد و علاوه بر آن قسمت ریاضی و موسیقی از کتاب دانشنامه علائی را بهمین سیاق بر آن کتاب افزوده . دیگر از آثار او تتمه سر گذشت ابن سیناست که قسمت نخستین آن به قلم خود شیخ است و ابو عبید حوادث حیات شیخ را بعد از سال ۴٠۳ بر آن افزوده.

پیشنهاد کاربران

بپرس