ابوعبدالحمید

لغت نامه دهخدا

ابوعبدالحمید. [ اَ ع َ دِل ْ ح َ ] ( اِخ ) از خاندان ابان بن اللاّحق. شاعری مقل است.

ابوعبدالحمید. [ اَ ع َ دِل ْ ح َ ] ( اِخ ) اسماعیل بن محمدبن عامربن حبیب. رجوع به اسماعیل... شود.

ابوعبدالحمید. [ اَ ع َ دِل ْ ح َ ] ( اِخ ) بکربن عبدالعزیزبن اسماعیل بن عبیداﷲ. از روات حدیث است.

ابوعبدالحمید. [ اَ ع َدِل ْ ح َ ] ( اِخ ) حمیدبن میمون. از روات حدیث است.

ابوعبدالحمید. [ اَ ع َ دِل ْ ح َ ] ( اِخ ) عبدالمجیدبن عبدالعزیزبن ابی رواد از روات حدیث است.

پیشنهاد کاربران

بپرس