ابوطیلون

لغت نامه دهخدا

ابوطیلون. [ اَ ] ( معرب ، اِ ) گنده کنف. بنگ کنف. طوق. گوپنبه.

فرهنگ فارسی

( اسم ) از تیر. پنیرکیان با گلهای زرد و ساقه های کرکدار و برگهایی بشکل دل گنده کنف بنگ کنف طون گو پنبه ابوطالیون اوبوطیلون ( ابن سینا ) .

پیشنهاد کاربران

بپرس