ابوشیخ
لغت نامه دهخدا
ابوشیخ. [ اَ ش َ ] ( اِخ ) ابن ابی ثابت بن منذر انصاری از بنی نجار. او بروز بئرمعونه درجه شهادت یافت.
ابوشیخ. [ اَ ش َ ] ( اِخ ) حیوان بن خالد الهنائی. محدّث است.
ابوشیخ. [ اَ ش َ ] ( اِخ ) عبداﷲبن مروان حرانی. محدّث است و محمّدبن سلمه از او روایت کند.
ابوشیخ. [ اَش َ ] ( اِخ ) العقیمی. حارثةبن هرم بصری محدّث است.
ابوشیخ. [ اَ ش َ ] ( اِخ )محاربی. صحابی است. و او یک حدیث روایت کرده است.
ابوشیخ. [ اَ ش َ ] ( اِخ ) هنائی بصری. رجوع به ابوشیخ حیوان... شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید