خداوند ما نوح فرخ نژاد
که بر شهر ایران بگسترد داد.
( آفرین نامه ).
و چنانکه باز خود در آفرین نامه گفته است این داستان را در سیصدوسی وسه یعنی سال سیم سلطنت نوح اول سامانی به پایان رسانیده :مر این داستان کش بگفت از فیال
ابر سیصد و سی و سه بود سال.
( آفرین نامه ).
و چون خود شاعر نیز در این وقت سی وسه ساله بوده است پس مولد او نیز مؤخرتر از سال سیصد هجری نیست :سرانجام کاغاز این نامه کرد
جوان بود چون سی وسه سال مرد.
( آفرین نامه ).
و در بیت دیگری که ظاهراً مطلع قصیده رثائیه ای است ، از کشته شدن امیری خبر می دهد:آن کس که بر امیر در مرگ باز کرد
بر خویشتن نگر نتواند فراز کرد.
و این امیر ظاهراً از غیر ملوک بنی سامان است چه از این سلسله جز احمدبن اسماعیل به سال 301 هَ.ق. دیگری کشته نشده است و ابوشکور در آن وقت رضیعی یکساله بوده است. و منوچهری در قصیده ای نام بوشکور را در صف بزرگان نظم و حکمت آورده است آنجا که گوید:
از حکیمان خراسان کو شهید و رودکی
بوشکور بلخی و بوالفتح بستی هکذی
گو بیایند و ببینند این شریف ایام را
تا کند هرگز شما را شاعری کردن کری.
منوچهری
اینک ابیات متفرقه و قصاید وقطعات او:الاتا ماه نوخیده کمانست
سپر گردد مه داه و چها را.
از بیخ بکند اوو مرا خوار بینداخت
ماننده خار خسک و خار خوانا.
یک فلاده همی بخواهم گفت
خود سخن بی فلاده بود مرا.
از دور به دیدار تو اندر نگرستم
مجروح شد آن چهره پرحسن و ملاحت
وز غمزه تو خسته شد آزرده دل من
وین حکم قضائیست جراحت بجراحت.
ای گشته من از غم فراوان تو پست
شد قامت من ز بار هجران تو شست بیشتر بخوانید ...