[ویکی نور] اَبوسُلِیمان سَجِستانی، محمد بن طاهر بن بهرام سجستانی (سیستانی)، مشهور به منطقی، اندیشمند، فیلسوف و عقاید نگار سده 4ق بود.
آگاهی ما درباره زندگانی و سرگذشت او اندک است، حتی تاریخ دقیق تولّد و درگذشت وی نیز شناخته نیست. در این میان، چنان که از گفته ابوحیان توحیدی شاگرد و همنشین ابوسلیمان برمی آید، وی تا 391ق (بنابر نسخه لیدن، شم 1443) یا 371ق (بنابر نسخ دیگر) هنوز زنده بوده است، اما از آن جا که دست نوشته لیدن بهترین نسخه مقابسات است، می توان تقریباً به تاریخ آن اطمینان داشت و بنابراین درگذشت ابوسلیمان را پس از 391ق قرار داد و بدین سان تاریخ تولد وی، با در نظر گرفتن عمری در حدود 70 سال یا اندکی بیشتر، احتمالاً در دهه دوم سده 4ق بوده است. از سوی دیگر، مسلّم است که وی تا 377ق زنده بوده است، زیرا ابن ندیم که معاصر و ظاهراً شاگر او نیز بوده، از وی به عنوان «شیخ ما» نام می برد و در جایی که از کشف نوشته های یونانی در اصفهان، سخن می گوید، می افزاید که «برخی از آن ها در این زمان (یعنی 377ق، سال تألیف الفهرست) نزد شیخ ما ابوسلیمان است». در این میان جای شگفتی است که ابن ندیم درباره ابوسلیمان به دو سطر بسنده می کند و هنگامی که به تاریخ تولد وی می رسد، جای آن را خالی می گذارد و سپس از یکی از نوشته های وی نام می برد.
دو منبع مهم دیگر- قفطی و ابن ابی اصبیعه- نیز آگاهی چندانی درباره ابوسلیمان به ما نمی دهند. قفطی وی را از شاگردان متّی بن یونس قنّائی (د 328ق، مترجم معروف از یونانی) و دیگران معرفی می کند، در حالی که ابن ابی اصیبعه او را از شاگردان یحیی بن عدی (د 363ق، مترجم، منطقی و مفسّر نامدار آثار ارسطو) می شمارد. بدین سان، اگر بخواهیم برای تولد ابوسلیمان حدود سال 307ق را- چنان که قزوینی پیشنهاد می کند- بپذیریم، باید عمری بیش از 80 سال برای وی فرض کنیم.
گزارش ابن ابی اصیبعه درباره این که ابوسلیمان شاگرد یحیی بن عدی بوده است، از سوی خود ابوسلیمان نیز تأکید می شود، در جایی که وی یحیی بن عدی را «شیخ ما» می خواند. گفته می شود که ابوسلیمان در دوران جوانیش به درس فقه اشتغال داشته و از پیروان مذهب حنفی بوده است. همچنین گفته می شود که وی مورد احترام و بزرگداشت عضدالدوله (د372ق) قرار داشته و چندین رساله در رشته های گوناگون فلسفه و شرح آثار ارسطو برای او تألیف کرده بوده است. نیز گفته می شود که وی از همنشینان ابوجعفر (احمد بن محمد بن خلف بن لیث، د 353ق) فرمانروای سیستان بوده و از سوی وی نامه هایی به بغداد می فرستاده است. ابوسلیمان در «صوان الحکمة» استعداد سیاسی و آگاهی ژرف ابوجعفر را از فلسفه های یونان سخت ستایش کرده است.
به گفته قفطی، ابوسلیمان یک چشم (اعور) و دچار پیسی بوده و به همین علت از مردمان دوری می گزیده و خانه نشین بوده است و تنها دانش پژوهان به دیدار او می رفته اند.
می توان پنداشت که دانشور و اندیشمندی مانند ابوسلیمان، باید نوشته های فراوان از خود باقی نهاده باشد. در این میان آن چه از آثار او می شناسیم، این هاست:
آگاهی ما درباره زندگانی و سرگذشت او اندک است، حتی تاریخ دقیق تولّد و درگذشت وی نیز شناخته نیست. در این میان، چنان که از گفته ابوحیان توحیدی شاگرد و همنشین ابوسلیمان برمی آید، وی تا 391ق (بنابر نسخه لیدن، شم 1443) یا 371ق (بنابر نسخ دیگر) هنوز زنده بوده است، اما از آن جا که دست نوشته لیدن بهترین نسخه مقابسات است، می توان تقریباً به تاریخ آن اطمینان داشت و بنابراین درگذشت ابوسلیمان را پس از 391ق قرار داد و بدین سان تاریخ تولد وی، با در نظر گرفتن عمری در حدود 70 سال یا اندکی بیشتر، احتمالاً در دهه دوم سده 4ق بوده است. از سوی دیگر، مسلّم است که وی تا 377ق زنده بوده است، زیرا ابن ندیم که معاصر و ظاهراً شاگر او نیز بوده، از وی به عنوان «شیخ ما» نام می برد و در جایی که از کشف نوشته های یونانی در اصفهان، سخن می گوید، می افزاید که «برخی از آن ها در این زمان (یعنی 377ق، سال تألیف الفهرست) نزد شیخ ما ابوسلیمان است». در این میان جای شگفتی است که ابن ندیم درباره ابوسلیمان به دو سطر بسنده می کند و هنگامی که به تاریخ تولد وی می رسد، جای آن را خالی می گذارد و سپس از یکی از نوشته های وی نام می برد.
دو منبع مهم دیگر- قفطی و ابن ابی اصبیعه- نیز آگاهی چندانی درباره ابوسلیمان به ما نمی دهند. قفطی وی را از شاگردان متّی بن یونس قنّائی (د 328ق، مترجم معروف از یونانی) و دیگران معرفی می کند، در حالی که ابن ابی اصیبعه او را از شاگردان یحیی بن عدی (د 363ق، مترجم، منطقی و مفسّر نامدار آثار ارسطو) می شمارد. بدین سان، اگر بخواهیم برای تولد ابوسلیمان حدود سال 307ق را- چنان که قزوینی پیشنهاد می کند- بپذیریم، باید عمری بیش از 80 سال برای وی فرض کنیم.
گزارش ابن ابی اصیبعه درباره این که ابوسلیمان شاگرد یحیی بن عدی بوده است، از سوی خود ابوسلیمان نیز تأکید می شود، در جایی که وی یحیی بن عدی را «شیخ ما» می خواند. گفته می شود که ابوسلیمان در دوران جوانیش به درس فقه اشتغال داشته و از پیروان مذهب حنفی بوده است. همچنین گفته می شود که وی مورد احترام و بزرگداشت عضدالدوله (د372ق) قرار داشته و چندین رساله در رشته های گوناگون فلسفه و شرح آثار ارسطو برای او تألیف کرده بوده است. نیز گفته می شود که وی از همنشینان ابوجعفر (احمد بن محمد بن خلف بن لیث، د 353ق) فرمانروای سیستان بوده و از سوی وی نامه هایی به بغداد می فرستاده است. ابوسلیمان در «صوان الحکمة» استعداد سیاسی و آگاهی ژرف ابوجعفر را از فلسفه های یونان سخت ستایش کرده است.
به گفته قفطی، ابوسلیمان یک چشم (اعور) و دچار پیسی بوده و به همین علت از مردمان دوری می گزیده و خانه نشین بوده است و تنها دانش پژوهان به دیدار او می رفته اند.
می توان پنداشت که دانشور و اندیشمندی مانند ابوسلیمان، باید نوشته های فراوان از خود باقی نهاده باشد. در این میان آن چه از آثار او می شناسیم، این هاست:
wikinoor: ابوسلیمان_سجستانی،_محمد_بن_طاهر