ابوسلمی
لغت نامه دهخدا
ابوسلمی. [ اَ س ُ ما ] ( اِخ ) کنیت پدر زهیر شاعر است.
ابوسلمی. [ اَ ؟ ما ] ( اِخ ) صحابی است و او یک حدیث از رسول صلوات اﷲ علیه روایت کند.
ابوسلمی. [ اَ س ُ ما ] ( اِخ ) راعی و مولی رسول صلوات اﷲعلیه. صحابی است و بعضی گفته اند نام او حریث است.
ابوسلمی. [ اَ س ُ ما ] ( اِخ ) قتبانی. محدّث است.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید