ابوساسان
لغت نامه دهخدا
ابوساسان. [ اَ ] ( اِخ ) حُضَین بن المنذربن وعلة الرقاشی. تابعی است.
ابوساسان. [ اَ ] ( اِخ ) خراسانی. محدّث است و هشیم بن بشیر از او روایت کند.
ابوساسان. [ اَ ] ( اِخ )مساس یا مشاش. تابعی است و شعبه از او روایت کند.
پیشنهاد کاربران
ابوساسان ؛ کنیة کسری انوشروان ملک الفرس و هو اعجمی و قال بعضهم انما هو انوساسان بالنون. ( تاج العروس ) ( شرح قاموس ) :
هذا ابوساسان قد اشجاکم
ماذا لقیتم من ابی ساسان.
اوراق صولی.
هذا ابوساسان قد اشجاکم
ماذا لقیتم من ابی ساسان.
اوراق صولی.