ابوریاح
لغت نامه دهخدا
ابوریاح. [ اَ ] ( ع اِ مرکب ) باقلی آب. ( السامی فی الاسامی ). باقلاآب. ( مهذب الاسماء ).
ابوریاح. [ اَ ] ( اِخ ) زیادبن ریاح.
ابوریاح. [ اَ ] ( اِخ ) منصوربن عبدالحمید. محدث است.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید