ابوالکنود
لغت نامه دهخدا
ابوالکنود. [ اَ بُل ْ ک َ ] ( اِخ )سعدبن مالک. محدث است و مصریان از او روایت کنند.
ابوالکنود. [ اَ بُل ْک َ ] ( اِخ ) عبداﷲبن عمران. رجوع به عبداﷲ... شود.
ابوالکنود. [ اَ بُل ْ ک َ] ( اِخ ) عبداﷲبن عوف یا عبداﷲبن عویمر. محدث است.
ابوالکنود. [ اَ بُل ْ ک َ] ( اِخ ) عبداﷲبن عویمر یا عبداﷲبن عوف. محدث است.
ابوالکنود. [ اَ بُل ْ ک َ ] ( اِخ )عبداﷲبن الکنود. رجوع به ابوالکنود الهمدانی شود.
ابوالکنود. [ اَ بُل ْ ک َ ] ( اِخ ) الهمدانی. عبداﷲبن الکنود. تابعی است ودرک صحبت عمر کرده بود و هم از اصحاب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب بود و در فتنه ابن الزبیر کشته شد.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید