ابوالهیذام
لغت نامه دهخدا
ابوالهیذام. [ اَ بُل ْ هََ ] ( اِخ ) ابوالسمط. رجوع به مروان بن ابی حفصه شود.
ابوالهیذام.[ اَ بُل ْ هََ ] ( اِخ ) کلاب بن حمزة العقیلی. حرّانی نحوی لغوی. وی از اهل حرّان بود و مدتی در بادیة اقامت گزید و گویند او معلم کتاب بود و به ایام قاسم بن عبیداﷲبن سلیمان به بغداد شد و قاسم را مدح گفت. و او عالم بشعر بود و خط او معروف است و خلط مذهب کوفیین و بصریین میکرد و ابوالحسین محمدبن محمدبن لنگک شاعر بصری وی را هجاء بسیار میگفت و از آن جمله است :
نفسی تقیک اباالهیذام کل اذی
انی بکل الذی ترضاه لی راضی...
و بخط ابی احمد عبدالسلام بن حسین بصری لغوی این بیت رادیدم و آن از ابی الهیذام است که همه حروف را در این بیت آورده حروف مهمله را در مصراع اول و حروف معجمه را در مصراع ثانی :
مسطح اصدر عکلا و له
ضغث تشجذ قیظبن فخز.
و مرزبانی در کتاب المعجم گوید: ابوالهیذام کلاب بن حمزه عقیلی محدث است و اوست که در رثاء یحیی بن علی منجم که به سال 300 هَ. ق. درگذشت گوید:
لقد عاش یحیی و هو محمود عیشة
و مات فقیداً واحدالعلم والجود
فان کان صرف الدهر خلی کنوزه
و افقدنا منه بأنفس مفقود
فمازال حکم البیض والسود نافذاً
بحکم الردی فی انفس البیض والسود
فللثکل یرجی حملها کل حامل
و للموت یغذو والد کل مولود.
و محمدبن اسحاق الندیم گوید از کتب اوست : کتاب جامع النحو. کتاب الأراکه. کتاب ما تلحن فیه العامة. و خالدی در کتاب الدیره قطعه ٔذیل را از ابوالهیذام آورده است :
سقیاً لحرّان انه بلد
اصبح للهو و هو مضمار
بقیعة سجسج تخرقها
و من حواشی الریاض انهار
یشرع فیه من الصنوبر و العرعر والزورفین اسحار
فی یوم باعوثهم و قد نشروا الصْ-صلبان والمسلمون نظار
فمن مهاة هناک هبلة
و من غزال علیه زنار
ازحم هذا و تلک تزحمنی
و فی الحشا والفؤاد اسعار
فعارضتنی هناک شاطرة
منهم بها فی الذراع اسوار
تقول لی و الدلال یصرعها
انحن یا مسلمون کفار
فقلت یا غایتی و یا املی
بل انتم المؤمنون اخیار
اطلب منها بذاک تقربة
والشعراء الخباث فجار
فرق َّ لی قلبها و ملت بها
فی دیر زکی و نعمت الدار
تقول لی عند وقت منصرفی بیشتر بخوانید ...
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید