ابوالندی
لغت نامه دهخدا
ابوالندی. [ اَ بُن ْ ن ؟ ] ( اِخ ) حسان بن نمیر. رجوع به حسان بن نمیر شود.
ابوالندی. [ اَ بُن ْ ن ؟ ] ( اِخ ) محمدبن احمد الغندجانی اللغوی. رجوع به محمد... شود.
ابوالندی. [ اَ بُن ْ ن ؟ ] ( اِخ ) معدبن ابی الفتح نصراﷲبن رجب معروف به ابن صیقل. رجوع به معد... شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید