ابوالمغلس
لغت نامه دهخدا
ابوالمغلس. [ اَ بُل ْ م ُ غ َل ْ ل ِ ] ( اِخ ) عنترة العبسی. رجوع به عنترة... شود.
ابوالمغلس. [ اَ بُل ْ م ُ غ َل ْ ل ِ ] ( اِخ ) میمون. محدث است و ابن ابی نجیح از او روایت کند.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید