ابوالمحسن میرزا. [ اَ بُل ْ م ُ س ِ ]( اِخ ) ابن سلطان حسین میرزابن سلطان ابوسعید گورکان. او از جانب پدر بجنگ محمد ایلچی بوغا مأمور و او راهزیمت کرد و هر کرّتی در رکاب پدر بدفع سلطان مسعودمیرزا و کرّت دیگر بقتال برادر دیگر خویش سلطان بدیعمیرزا فرمان یافت. و آنگاه که محمدحسین میرزا به سال 904 هَ. ق. عزم تسخیر استرآباد کرد و مظفرحسین گورکان را بشکست و سلطان حسین میرزا با امیر محمد برندق برلاس و امیر کمال الدین حسینعلی جلائر بقصد تنبیه و تنکیل محمدحسین میرزا باسترآباد رفتن خواست ، ابوالمحسن میرزابا پدر مخالفت کرد و آن عزیمت بتأخیر افتاد و سلطان به مرو شاه جهان رفت و سپس ابوالمحسن میرزا از دست پدر بحکومت مرو شاه جهان منصوب گشت و با برادر اعیانی خود محمدمحسن میرزا که حاکم ابیورد بود یکی شده و بمخالفت پدر برخاست و سلطان بتن خویش بدفع غائله پسران بمرو شد و شهر را محاصره کرد و مدت محاصره دیر کشیدعاقبت میان پدر و پسر صلح گونه ای افتاد. و بار دیگر ابوالمحسن میرزا با برادر خود کپک میرزا ( محمدحسن ) متحد شده با شش هزار سپاهی قصد هرات کرد و سلطان حسین میرزا محمدولی بیگ را حکومت هرات داد و خود بمقابله دو پسر بجانب ابیورد کشید و جنگی صعب میان پدر و پسران روی داد و در آخر کپک و ابوالمحسن بهزیمت شدند و در حدود سنه 906 ابوالمحسن میرزا به قصد اعتذار و انابه بهرات نزد پدر شد و او رقم عفو بر عصیان وی کشید و بار دیگر حکومت مرو داد. پس از مرگ سلطان حسین میرزا وتشتت کلمه برادران آنگاه که محمدخان شیبانی 913 هَ. ق. بخراسان درآمد ابوالمحسن میرزا با برادر خود محمدمحسن میرزا در جنگی با سپاه اوزبک بنواحی طرق خراسان اسیر و سپس بقتل رسیدند. و از ابوالمحسن میرزا پسری به نام سلطان محمد بایقرا برجای ماند سه ساله و امراءوی را از میدان جدال بگریزانیدند و در زمان شاه اسماعیل بهادرخان صفوی مردم نسا و باورد او را بسلطنت برداشتند و از جانب پادشاه صفوی امیر نظام الدین عبدالباقی و محمدبیک استاجلو بدفع آن فتنه مأمور شدند و حمات او هزیمت یافته و سلطان محمد نیز بگریخت و ظاهراً چند سال پس از این وقعه بمرگ طبیعی درگذشت. رجوع به حبیب السیر: ج 2 ص 266، 269، 271، 278، 279، 280، 284، 300، 308، 310، 313، 314، 315، 317و 366 شود.