ابوالفضل خوانساری

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] شب هنگام بود که درد زایمان، مادربزرگ را وامی دارد تا به دنبال قابله رود. در آن ایام هر محله، دری داشت که شب ها بسته می شد؛ وقتی مادربزرگ با قابله برمی گردد، با دربسته مواجه می شود. نومید از همه جا، در حالی که اشک از چشمانش جاری بود، به قمر بنی هاشم علیه السلام توسل جسته، عهد می کند که اگر در گشوده شود و نوه اش به سلامت به دنیا آید و پسر باشد، نام ابوالفضل را بر او گذارد. در به طور معجزه آسایی باز می شود. به منزل می روند و طفل به سلامت به دنیا می آید و نامش را ابوالفضل می نهند. سال ولادتش 1296 ش (1336 ق) و زادگاهش شهر تاریخی اصفهان، محله بیدآباد است. ابوالفضل در بیت علم و عرفان دیده به جهان گشود.
پدرش آیت الله حاج شیخ احمد خوانساری از علمای بزرگ اصفهان بود که سالیان متمادی از محضر پرفیض بزرگانی چون مرحوم آخوند خراسانی و علامه شیخ حسین مامقانی در نجف اشرف بهره های فراوان برد. بعد از مراجعت از نجف اشرف به اصفهان رفت و ابتدا در منزل خویش به تدریس پرداخت و شاگردانی چون: آیت الله شهید شمس آبادی در درس او شرکت می کردند. سپس تدریس اخلاق را بر محور نهج البلاغه آغاز نمود. در این مرحله نیز بزرگانی چون: حاج میرزا علی شیرازی، که شهید مطهری از شاگردان او است، از محضرش بهره گرفتند. اما سرانجام، اقتضائات و ضرورت ها، شیخ احمد را به عرصه وعظ و خطابه کشاند.
جذابیت و شیرینی سخنانش هنوز پس از سال ها در خاطره کسانی که او را درک کرده اند، باقی است. مرحوم آقا کمال، برادر خانم او نقل می کرد که شیخ احمد بعد از پایان سخنرانی در مسجد سید، وقتی برای سخنرانی بعدی عزیمت می کرد، جمعیت انبوهی همراه او حرکت می کردند.
از آثار بجا مانده از مرحوم شیخ احمد خوانساری، کتاب لسان الصدق و بیان الحق است که در حدود صد سال پیش چاپ شده است. این اثر شامل چهل مجلس وعظ بسیار مفید است. این کتاب، تصویری از اوضاع زمان او را که مصادف با جریان مشروطه بوده، نشان می دهد. شیخ احمد با قاطعیت و شجاعت از کیان دین و روحانیت دفاع می نمود. مرحوم شیخ احمد خوانساری در اواخر عمر به خوانسار بازگشت و در محله باباسلطان ساکن شد. در همان ایام، مرض وبا در آن منطقه شایع می شود و مردم برای چاره جویی، از ایشان تقاضای دعا می کنند.
ایشان نیز مردم را در جایی جمع می کند و شروع به خواندن دعا، همراه با توسل و گریه و زاری می کند. شب شخصی در خواب می بیند که سیاهی وحشتناکی از محله آن ها خارج شد. پس از آن، با این که وبا در محله های دیگر همچنان شایع بود، ولی در محله باباسلطان اثری از این بیماری باقی نماند. قبر شریف این عالم فرزانه در کنار مرقد پدرش حسین خوانساری و برادرش محمود خوانساری در محله باباسلطان خوانسار معروف است و مورد توجه و علاقه خاص اهالی محل می باشد.
ابوالفضل در کنار پنج برادر و دو خواهر در دامان پرمهر پدر و مادر پرورش یافت. از همان دوران بسیار مشتاق یادگیری بود و هنگام انجام تکالیف برادرانش بر روی کاغذی به کشیدن خطوط و نقاشی می پرداخت و به این طریق علاقه اش را به فراگیری علم نشان می داد. در سن پنج یا شش سالگی به مکتب راه یافت و چون دارای ذکاوت خاصی بود، مطالب را با سرعت یاد می گرفت و آن ها را حفظ می کرد. با تلاش و کوشش فراوان دوره مقدماتی را با موفقیت به پایان رساند و به مرحله علمی بالاتری وارد شد.
او از همان ابتدا نزد پدرش، تحصیلات مقدماتی را در اصفهان شروع کرد و سپس نزد شیخ هبةالله هرندی (شرح لمعه)، سید احمد مقدس (سیوطی) و محمد حسن نجف آبادی (معالم) که از مشاهیر حوزه علمیه اصفهان بودند، دروس ابتدایی حوزه را فراگرفت. ایشان همچنین از پرتو انوار درس نهج البلاغه، که به وسیله عالم زاهد و وارسته و نامور حاج میرزا علی آقا شیرازی قدس سره شرح و تفسیر می شد، فیض می گرفت و جان خویش را برای تهذیب آماده می ساخت. در این دوران، که یازده یا دوازده ساله بود، پدرش را از دست می دهد و تحت کفالت مرحوم شیخ ابوتراب قرار می گیرد. درباره پدرش می فرمود: من در طول زندگانی پدرم، از نظاره چهره اش سیر نشدم و خجالت می کشیدم به صورت او نگاه کنم.
هنوز بیش از هیجده سال از عمرش نگذشته بود که بار سفر بست و مهیای سفر به نجف اشرف شد؛ چرا که وضعیت روحانیت در ایران بسیار سخت و دشوار شده بود. در این باره می فرمود: برای رفتن به نجف اشرف استخاره کردم؛ آیه شریفه «ما لکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثقلتم الی الارض» آمد لذا بدون درنگ، راهی نجف شدم.

پیشنهاد کاربران

بپرس